خیز تا از در طاعات گشادی از فیض کاشانی غزل 1125
1. خیز تا از در طاعات گشادی طلبیم
بر در دوست نشینیم و مرادی طلبیم
...
1. خیز تا از در طاعات گشادی طلبیم
بر در دوست نشینیم و مرادی طلبیم
...
1. خیز تا چاره این غم به مناجات بریم
حاجت خود به بر قاضی حاجات بریم
...
1. ما شبی دست برآریم و دعائی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جائی بکنیم
...
1. نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
...
1. در توسل به جناب تو چه تدبیر کنم
چند در فرقت تو ناله شبگیر کنم
...
1. گرچه افتاد ز هجرش گرهی در کارم
همچنان چشم کرم از کرمش میدارم
...
1. دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
...
1. اماما در فراقت شد هزاران رخنه در دینم
بیا یک بار دیگر کن ز نو اسلام تلقینم
...
1. روزی مرا وصال تو روزی اگر شود
بر منتهای همت خود کامران شدم
...
1. من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
...
1. یاد مهدی چه کنم صبر به صحرا فکنم
و اندرین کار دل خویش به دریا فکنم
...
1. جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
گو شیعه امامم و سوگند میخورم
...