آثار فیض کاشانی

صفحه 1 از 113
113 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی

1 فیض نور خداست در دل ما از دل ماست نور منزل ما

2 نقل ما نقل حرف شیرینش یاد آن روی شمع محفل ما

3 در دل از دوست عقدهٔ مشکل در کف اوست حلّ مشکل ما

4 تخم محنت بسینهٔ ما کشت آنکه مهرش سرشته در گل ما

1 عشق گسترده است خوانی بهر خاصان خدا میزند هر دم صلائی سارعوا نحواللقا

2 بر سرخوانش نشسته قدسیان ساغر بکف هین بیائید اهل دل اینجاست اکسیر بقا

3 یا عبادالله تعالوا اشربوا هذا الرحیق یا عبادالله تعالوا مبتغاکم عندنا

4 سوی ماآئید مخموران صهبای الست تا برون آریمتان از عهدهٔ قالوا بلی

1 هشدار که هر ذره حسابست در اینجا دیوان حسابست و کتابست در اینجا

2 حشرست و نشورست و صراطست و قیامت میزان ثوابست و عقابست در اینجا

3 فردوس برین است یکی را و یکی را انکال و جحیمست و عذابست در اینچا

4 آنرا که حساب عملش لحظه بلحظه است با دوست خطابست و عتابست در اینجا

1 هر دمم نیشی ز خویشی میرسد با آشنا عمر شد در آشنائیها و خویشی ها هبا

2 کینه ها در سینه ها دارند خویشان ازحسد آشنایان در پی گنجینه های عمرها

3 هیچ آزاری ندیدم هرگز از بیگانهٔ هر غمی کامد بدل از خویش بود و آشنا

4 بحر دل را تیره گرداند چو خویشی بگذرد میزند بر دل بگد چون آشنا کرد آشنا

1 علم رسمی از کجا عرفان کجا دانش فکری کجا وجدان کجا

2 عشق را با عقل نسبت کی توان شاه فرمان ده کجا دربان کجا

3 دوست را داد او نشان دید این عیان کو نشان و دیدن جانان کجا

4 کی بجانان میرسد بی عشق جان جان بی عشق از کجا جانان کجا

1 هشدار که دیوان حسابست در اینجا با ماش خطابست و عتابست در اینجا

2 تا آتش خشمش چکند بامن و با تو دلهای عزیزان همه آبست در اینجا

3 آن یار که با درد کشانش نظری هست با صوفی صافیش عتابست در اینجا

4 بر شعلهٔ دل زن شرری زآتش قهرش آنجا اگر آتش بود آبست در اینجا

1 میتوان برداشت دل از خویش و شد از جان جدا لیک مشکل میتوان شد از بر یاران جدا

2 صحبت یاران خوشست و الفت یاران خوشست این دو با هم یارباید این جدائی آن جدا

3 یار کلفت دیگرست و یار الفت دیگرست صحبت آنان جدا و صحبت اینان جدا

4 صحبت آنان قرین خواندن تبت ید است صحبت اینان نشد از معنی قرآن جدا

1 زخود سری بدرآرم چه خوش بود بخدا زپوست مغز برآرم چه خوش بود بخدا

2 فکنده ام دل و جانرا بقلزم غم عشق اگر دری بکف آرم چه خوش بود بخدا

3 کنم زخویش تهی خویشرا ازخود برهم زغم دمار بر آرم چه خوش بود بخدا

4 زدیم از رخ جان زنک نقش هر دو جهان که روبروی توآرم چه خوش بود بخدا

1 زمهر اولیاء الله شانی کرده ام پیدا برای خویش عیشی جاودانی کرده ام پیدا

2 رسا گر نیست دست من بقرب دوست یکتا زمهر دوستانش نردبانی کرده ام پیدا

3 ولای آل پیغمبر بود معراج روح من بجز این آسمانها آسمانی کرده ام پیدا

4 بحبل الله مهر اهل بیت است اعتصام من برای نظم ایمان ریسمانی کرده ام پیدا

1 از عمر بسی نماند ما را در سر هوسی نماند ما را

2 رفتیم ز دل غبار اغیار جز دوست کسی نماند ما را

3 رفتیم به آشیانهٔ خویش رنج قفسی نماند ما را

4 از بس که نفس زدیم بی‌جا جای نفسی نماند ما را

آثار فیض کاشانی

113 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی