1 یکی تاج دادش زبرجد نگار یکی طوق زرین و دو گوشوار
2 همانگه بشد جهن پیش پدر بگفت آن سخنها همه در به در
3 ز پاسخ برآشفت افراسیاب سواری ز ترکان کجا یافت خواب
4 ببخشید گنج درم بر سپاه همان ترگ و شمشیر و تخت و کلاه
1 چو از جهن پیغام بشنید شاه همی کرد خندان بدو بر نگاه
2 به پاسخ چنین گفت کای رزمجوی شنیدیم سر تا سر این گفت و گوی
3 نخست آن که کردی مرا آفرین همان باد بر تخت و تاج و نگین
4 درودی که دادی ز افراسیاب بگفتی که او کرد مژگان پر آب
1 یکی تاج دادش زبرجد نگار یکی طوق زرین و دو گوشوار
2 همانگه بشد جهن پیش پدر بگفت آن سخنها همه در به در
3 ز پاسخ برآشفت افراسیاب سواری ز ترکان کجا یافت خواب
4 ببخشید گنج درم بر سپاه همان ترگ و شمشیر و تخت و کلاه
1 به ره کنده پیش و پس اندر سپاه پس کنده با لشکر و پیل شاه
2 سپهدار ترکان چو شب در شکست میان با سپه تاختن را ببست
3 ز لشکر جهاندیدگان را بخواند ز کار گذشته فراوان براند
4 چنین گفت کاین شوم پر کیمیا چنین خیره شد بر سپاه نیا
1 وز آن پس برآمد ز لشکر خروش زمین و زمان شد پر از جنگ و جوش
2 ستاره پدید آمد از تیره گرد رخ زرد خورشید شد لاژورد
3 سپهدار ترکان از آن انجمن گزین کرد کار آزموده دو تن
4 پیامی فرستاد نزدیک شاه که کردی فراوان پس پشت راه
1 دبیر نویسنده را پیش خواند سخن هرچه بایست با او براند
2 سر نامه کرد آفرین از نخست بدان کو زمین از بدیها بشست
3 چنان اختر خفته بیدار کرد سر جادوان را نگونسار کرد
4 توانایی و دانش و داد از اوست به گیتی ستم یافته شاد از اوست
1 بفرمود تا پیش او شد دبیر بیاورد قرطاس و چینی حریر
2 یکی نامه از قیر و مشک و گلاب بفرمود در کار افراسیاب
3 چو شد خامه از مشک وز قیر تر نخست آفرین کرد بر دادگر
4 که دارنده و بر سر آرنده اوست زمین و زمان را نگارنده اوست
1 به ره کنده پیش و پس اندر سپاه پس کنده با لشکر و پیل شاه
2 سپهدار ترکان چو شب در شکست میان با سپه تاختن را ببست
3 ز لشکر جهاندیدگان را بخواند ز کار گذشته فراوان براند
4 چنین گفت کاین شوم پر کیمیا چنین خیره شد بر سپاه نیا
1 وز آن پس بیامد خرامان دبیر بیاورد قرطاس و مشک و عبیر
2 نبشتند نامه که از کردگار به دادیم و خشنود از روزگار
3 که فرزند ما گشت پیروزبخت سزای مهی وز در تاج و تخت
4 بدی را که گیتی همی ننگ داشت جهان را پر از غارت و جنگ داشت
1 بفرمود تا پیش او شد دبیر بیاورد قرطاس و چینی حریر
2 یکی نامه از قیر و مشک و گلاب بفرمود در کار افراسیاب
3 چو شد خامه از مشک وز قیر تر نخست آفرین کرد بر دادگر
4 که دارنده و بر سر آرنده اوست زمین و زمان را نگارنده اوست