1 دو معنی برمن آمد صعب و دشوار در اول پیری، آخر فرقت یار
2 اگر پیدا شود فایز پرستی جوانی را کجا آرم دگر بار؟
1 یک اندک مجمرت بالاتر انداز سلاسل را به گردن بهتر انداز
2 گذشتی از بر چشمان فایز غراب آسا زمانی لنگر انداز
1 بت مستوری سر تا قدم ناز به ناز از نازنینان گشته ممتاز
2 پریرویان همه در چشم فایز چو مرغ کرکسند و یار شهباز
1 به دستم شیشه و در دامنم سنگ شب تاریک و ره باریک و پا لنگ
2 از این ره کی رسد فایز به منزل؟ نه تا در دامن جانان زند چنگ
1 خطا هر چند دید از دلبر این دل وفا پنداشت، شد رسواتر این دل
2 به این دل پس چه باید کرد فایز؟ مرا آخر نماید کافر این دل
1 دریغا دل نمی شد روز اول گرفتار بت گیسو مسلسل
2 چه خوش باشد نشینم در وثاقش به ترکی وار گویم:«گل پری گل»
1 اگر برتر بتم بعد از وفاتم گذار آری به قربان وفاتم
2 ز آب لعل لب فایز ره مهر حیاتم ده که پامال حیاتم
1 ز وصلت عاقبت مهجور رفتم خدا داند که من مجبور رفتم
2 ز شوق چشم مخمور تو فایز دوان تا چشمه معمور رفتم
1 پی گمگشته دل هر سو گرفتم سراغ دل از آن گیسو گرفتم
2 دل فایز مکان کرده در آن زلف بشد، من نیز راه او گرفتم
1 بت عیسی سرشت و مه جبینم ربوده هوشم از سر، برده دینم
2 از آن ترسم شود فایز چو صنعان اگر گردد شبی خلوت نشینم