1 پی گمگشته دل هر سو گرفتم سراغ دل از آن گیسو گرفتم
2 دل فایز مکان کرده در آن زلف بشد، من نیز راه او گرفتم
1 بت من دست پیش رو گرفته به من کج گوشه ابرو گرفته
2 زده تیری به من تنها اثر کرد به فایز جنگ رویا رو گرفته
1 به عارض سنبل تر می گذاری عجب عودی به مجمر می گذاری
2 بت فایز ز معجزهای حسنت تو سنبل را در آذر می گذاری
1 به عزم فاتحه رفتم که حمدی بخوانم بر مزار ارجمندی
2 بتی ابرو کمان در راه فایز به من سوفار مژگان می فکندی
1 گر آید حرف زلفش در میانه شوم مست و روم بیرون ز خانه
2 میاور نام زلفش پیش فایز بود دیوانه، زنجیرش بهانه
1 خطا هر چند دید از دلبر این دل وفا پنداشت، شد رسواتر این دل
2 به این دل پس چه باید کرد فایز؟ مرا آخر نماید کافر این دل
1 خزان آمد بهاران شد به یغما گلم پژمرد، سرو افتاد از پا
2 تو دیدی ظهر کاسد گشته بازار درآ فایز، دکان عصرانه بگشا
1 فلک آخر جدا از یارم افکند چو بلبل دور از این گلزارم افکند
2 چه کینه داشت با فایز زمانه که در هجران آتش بارم افکند؟
1 سحردانی نسیمش از چه خوشبوست؟ زشبنم ریزه های آن گل روست
2 خروش بلبلان فایز به گلشن همه از شوق گلبرگ رخ اوست
1 مبر ای دل به زلف یار انگشت بدین گیسو منه زینهار انگشت
2 بیندیش ای دل فایز، حذر کن منه اندر دهان مار انگشت