1 دل من در خم زلفت گره گیر چنان شیری که افتاده به زنجیر
2 ترحم کن دمی بر فایز زار مگر در مذهبت کردم چه تقصیر
1 دلم در حلقه زلفش گره گیر چو دزدان گرفتار به زنجیر
2 بپرسید ای هواداران فایز از آن زنجیربان، ما را چه تقصیر
1 مسلمانان گرفتار دلستم ضعیفالمال و بیمار دلستم
2 نبود اینقدر فایز بیبصیرت کنون درمانده در کار دلستم
1 چرا از دلبر حورا سرشتم چو آدم دور از باغ بهشتم
2 به کام دل نشد فایز از او دور بشد روز ازل این سرنوشتم
1 ندانم خواب یا بیدار بودم ز شوقش مست یا هشیار بودم
2 به باغ خلد فایز بود گویا و یا سر در کنار یار بودم
1 فراق لالهرویان ساخت کارم ربود از کف عنان اختیارم
2 پس از صد سال بعد از مرگ فایز گل حسرت بروید بر مزارم
1 مگر یار آمده بر پشت بامم که بوی جنت آید بر مشامم؟
2 فرود آ گرچه فایز نیست قابل بیا بنشین نگه دار احترامم
1 تو بر من بگذری چون برق رخشان منت چون رعد اندر پی خروشان
2 ز باران سرشک چشم فایز بروید لاله چون فصل بهاران
1 خیال کشتن من داشت جانان کدامین سنگدل کردش پشیمان
2 ندانست عید فایز آن زمانست که گردد در منای دوست قربان
1 پس از ببریدن و پیوند جانان مرا خوش آمده از دادن جان
2 پس از مرگ جوانی همچو فایز تو را خوش باد صحبت با رفیقان