1 مسلمانان گرفتار دلستم ضعیفالمال و بیمار دلستم
2 نبود اینقدر فایز بیبصیرت کنون درمانده در کار دلستم
1 اگر دوران دهد بر بادم ای دوست وگر هجران کند بنیادم ای دوست
2 مکن باور که فایز چشم و زلفش رود از خاطر و از یادم ای دوست
1 دلم در نزد جانان است امشب چو مرغ نیمبریان است امشب
2 کبابی از دل فایز بسازید که سرو ناز مهمان است امشب
1 عجب دارم ز سرو قامت یار که مشک و لعل و گوهر آورد بار
2 دو گیسوهاش فایز مشک ناب است لبانش لعل و دندان دُر شهوار
3
1 به زیر زلف برق گوشواره زدی بر خرمن عمرم شراره
2 بیا فایز که از نو آتش طور تجلی کرده بر موسی دوباره
1 صنم عشق تو همچون نار نمرود مرا در منجنیق عشق فرسود
2 خلیل آسا رود فایز در آتش تو قل یا نار کونی برد کن زود
1 نسیم، امشب عجب دفع غمی تو یقین دارم نه از این عالمی تو
2 شمیم زلف یار فایزستی و یا ز انفاس بن مریمی تو؟
1 چرا از دلبر حورا سرشتم چو آدم دور از باغ بهشتم
2 به کام دل نشد فایز از او دور بشد روز ازل این سرنوشتم
1 پس از ببریدن و پیوند جانان مرا خوش آمده از دادن جان
2 پس از مرگ جوانی همچو فایز تو را خوش باد صحبت با رفیقان
1 عرق بر چهرهات گل یا گلاب است و یا پروین به روی ماهتابست؟
2 نشانده یار فایز نقره بر آل و یا بر آتش تر خشک آب است؟