1 من پیرم و فالج شده ام اینک بنگر تا نولم کژ بینی و کفته شده دندان
1 لیک نزدیک او چنان باشد که سگ از دور می کند دوله
1 بهره تو آفرین می شد زسعد مشتری رقم خصم از نحس کیوان فریه و نفرین بود
1 تا سرخ بود چون رخ معشوقان نارنج تا زردبود چون رخ مهجوران آبی
1 ماه منیر صورت ماه درفش تست روز سپید سایه چتر بنفش تست
1 در ایوانی که تو خواهی ترا باغ ارم سازد چو ایوان مداین مر ترا ایوان و خم سازد
1 چون درو عصیان و خذلان تو ای شه راه یافت کاخها شد جای کوف و باغها شد جای خاد
1 تا خوید نباشد به رنگ لاله تا خار نباشد به بوی خیرو
2 برفضل او گوا گذراند دل گرچه گوا نخواهند از خستو
3 اندر میزد با خرد و دانش اندر نبرد با هنر و بازو
4 از راستی چنانکه ره او را گویی زده ست مسطره و سازو
1 بفروز و بسوز پیش خویش امشب چندان که توان زعود و از چندن
1 بهانه جوید بر حال خویش و همت خویش کزان مزاج ذخیره ست و زین مزاج سپار