ابیات پراکنده در دیوان اشعار فرخی سیستانی

گهی سماع زنی گاه بر بط و گه چنگ
گهی چغانه و طنبور و شوشک و عنقا
راست گفتی عتاب او بر من
هست از بهر بردن جناب
ماه منیر صورت ماه درفش تست
روز سپید سایه چتر بنفش تست
زو دوسترم هیچ کسی نیست و گرهست
آنم که همی گویم پازند قرانست
میان خواجه و توو میان خواجه و من
تفاوتست چنان چون میان زرو گمست
صحرای سنگ روی و که سنگلاخ را
از سم آهوان و گو زنان شیار کرد
دل بردو مرانیز به مردم نشمرد
گفتار چه سودست چو ورغ آب ببرد
چون درو عصیان و خذلان تو ای شه راه یافت
کاخها شد جای کوف و باغها شد جای خاد
در ایوانی که تو خواهی ترا باغ ارم سازد
چو ایوان مداین مر ترا ایوان و خم سازد
بهره تو آفرین می شد زسعد مشتری
رقم خصم از نحس کیوان فریه و نفرین بود