23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی

1 بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا

2 چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا

3 ببارید و زهم بگسست و گردان گشت بر گردون چو پیلان پراکنده میان آبگون صحرا

4 تو گفتی گرد زنگارست بر آیینه چینی تو گفتی موی سنجابست بر پیروزه گون دیبا

1 نیگلون پرده برکشید هوا باغ بنوشت مفرش دیبا

2 آبدان گشت نیلگون رخسار و آسمان گشت سیمگون سیما

3 چون بلور شکسته، بسته شود گر براندازی آب را بهوا

4 لوح یاقوت زرد گشت بباغ بر درختان صحیفه مینا

1 دوست دارم کودک سیمین‌برِ بیجاده لب هر کجا زیشان یکی بینی مرا آنجا طلب

2 خاصه با روی سپید و پاک چون تابنده روز خاصه با موی سیاه و تیره چون تاریک شب

3 هر که را زینگونه باشد ماهرویی مشکموی نیست معذور، ار بیاساید زمانی از طرب

4 تا ستاده ست از دو چشمش بر نباید داشت چشم تا نشسته ست از دو لعلش بر نشاید داشت لب

1 تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب

2 عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب

3 با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر با دو چشمم آب و خون و با تنم رنج و عذاب

4 وین عجایب تر که چون این هشت با من یار کرد هشت چیز از من ببرد و هشت چیز تنگیاب

1 سپیده دم که هوا بر درید پرده شب بر آمد از سرکه روز با ردای قصب

2 سپید روز سپه روی داده بود به چین شب سیاه سپه روی داده سوی حلب

3 چنان سیاه وشی اندکی سپید بروی چو زنگیی که بخنده گشاده باشد لب

4 همی فروشد شمامه ای ز مشک سیاه همی بر آمد شمعی ز عنبر اشهب

1 چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب گل کبود فرو خفت زیر پرده آب

2 چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب

3 ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب

4 بکشت باد خزان شمع باغرا و رواست اگر ندارد با باد شمع تابان تاب

1 باغ دیبا رخ پرند سلب لعبگر گشت و لعبهایش عجب

2 گه دهد آب را زگل خلعت گاهی از آب لاله را مرکب

3 گه بهشتی شود پر از حورا گه سپهری شود پر از کوکب

4 بیرم سبز بر فکنده بلند شاخ او کرده بسدین مشجب

1 روزه از خیمه ما دوش همی شد بشتاب عید فرخنده فراز آمد با جام شراب

2 قوم را گفتم چونید شمایان به نبید همه گفتند صوابست صوابست صواب

3 چه توان کرد اگر روزه زما روی بتافت نتوان گفت مر او راکه ز ما روی متاب

4 چه شود گر برود گو برو و نیک خرام رفتن او برهاند همگانرا ز عذاب

1 ز آفتاب جدا بود ماه چندین شب همی دوید بگردون بر آفتاب طلب

2 خمیده گشته ز هجران و زرد گشته ز غم نزار گشته ز عشق و گداخته ز تعب

3 چو آفتاب طلب نزد آفتاب رسید نشاط کرد و طرب کرد و بودجای طرب

4 فرو نشست بر آفتاب و روشن کرد بروی روشن او چشم تیره چون شب

1 ای ملک گیتی گیتی تر است حکم تو بر هرچه تو خواهی رواست

2 در خور تو وزدر کردارتست هرچه درین گیتی مدح و ثناست

3 نام تو محمود بحق کرده اند نام چنین باید با فعل راست

4 طاعت تو دینست آنرا که او معتقد و پاکدل و پارساست

آثار فرخی سیستانی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی