در جام جم بریز شراب از امیرعلیشیر نوایی غزل 25
1. در جام جم بریز شراب مغانه را
در وی نگر حقیقت این کار خانه را
...
1. در جام جم بریز شراب مغانه را
در وی نگر حقیقت این کار خانه را
...
1. شبنم که هوا ریخت به گلها و سمنها
شد آبله عارض اطفال چمنها
...
1. زهی به خار مژه صد هزار زار ترا
اسیر دو گل عارض دو صد هزار ترا
...
1. بعد عمری کافکند گردون به کوی او مرا
سیل اشک شادمانی هی برد زان کو مرا
...
1. دل کز غمت آرام نباشد برم او را
تا چند بکویت برم و آورم او را
...
1. وه که در وقت گلم زان گل رخسار جدا
گل جدا آتش من نیز کند خار جدا
...
1. هرگه از تب زرد یابم گلعذار خویش را
در خزان رو کرده بینم نو بهار خویش را
...
1. ساقی مهوش ار دهد جام شراب ناب را
به که سپهر داردم ساغر آفتاب را
...
1. میکند وقت صبح نعره سحاب
که زمان صبوح را دریاب
...
1. تو خوب و خلق تو خوب و تکلمت هم خوب
نبرده چون تو بخوبی کسی به عالم خوب
...
1. ای ز رویت ماه را صدگونه تاب
مه مگو باشد سخن در آفتاب
...
1. چشمه زندگی آمد دهن آن مه نخشب
بهر سیراب شدن سبزه خط رسته بآن لب
...