چندن که خم بادهپرست است بده از عراقی رباعی 133
1. چندن که خم بادهپرست است بده
چندان که در توبه نبسته است بده
1. چندن که خم بادهپرست است بده
چندان که در توبه نبسته است بده
1. دل در طلب دنیی دون هیچ منه
بر دل غم او کم و فزون هیچ منه
1. آنم که توام ز خاک برداشتهای
نقشم به مراد خویش بنگاشتهای
1. ای لطف تو دستگیر هر بیسر و پای
احسان تو پایمرد هر شاه و گدای
1. پیری بدر آمد ز خرابات فنای
در گوش دلم گفت که: ای شیفته رای
1. عشقی نبود چو عشق لولی و گدای
افگنده کلاه از سر و نعلین از پای
1. عیشی نبود چو عیش لولی و گدای
او را نه خرد، نه ننگ و نه خانه، نه جای
1. نی بر سر کوی تو دلم یافته جای
نی در حرم وصل نهاده جان پای
1. ای کاش! به سوی وصل راهی بودی
یا در دلم از صبر سپاهی بودی
1. با یار به بوستان شدم رهگذری
کردم نظری سوی گل از بیصبری
1. نی کرده شبی بر سر کویت گذری
نی بوی خوشت به من رسیده سحری
1. بردی دلم، ای ماهرخ بازاری
زان در پی تو ناله کنم، یا زاری