13 اثر از خیابان سوم در شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) الهامی کرمانشاهی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خیابان سوم در شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) الهامی کرمانشاهی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

خیابان سوم در شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) الهامی کرمانشاهی

1 دهی بود آباد در پشت کوه سپردند ره سوی ده آن گروه

2 بدند اهل آن ده، یهودی تمام بزرگش غریر بن هارون به نام

3 به نزدیک آن ده سپاه ستم بماندند با آن اسیران غم

4 شبانگه که گردون پرند سیاه بپوشند و بیرون شد از پرده ماه

1 در آن دم یکی گفت با آن سپاه که نصر حرامی یل رزمخواه

2 سپاهی برآراسته بی شمار همه نوجوانان دشمن شکار

3 که گردد شبانگه چوگیتی سیاه شبیخون زند بر شما با سپاه

4 بگیرد اسیران و سرها تمام بخواهد از این قوم، خون امام

1 بدی عسقلان را یکی مرزبان که یعقوب بد نام آن بد گمان

2 مر این بدگهر بود در کربلا به رزم خداوند اهل ولا

3 به مردم چنین گفت آن زشت خوی که آیینه بندند بازار و کوی

4 نوازند رامشگران رود و دف تماشاچیان پای کوبند و کف

1 ز بهر پذیره برون تاختند غو شادمانی بر افراختند

2 علم ها برافراشته رنگ رنگ برآورده آوای طنبور و چنگ

3 چو آن قوم را ام کلثوم دید نوای دف و نای ایشان شنید

4 بگفت ای جهان داور بی نیاز تواین انجمن را پراکنده ساز

1 ز کوفه همی تا به شهر دمشق شگفتی بسی از سر شاه عشق

2 عیان شد به هر منزل و هر دیار دراین نامه گفتم یکی از هزار

3 چه بسیار جا کز محبان شاه ندادند بر لشگر کفر راه

4 ببستند در، بر سیاه شریر براندند از خویش با تیغ و تیر

1 به گاهی که دژخیم بر گاه بود به مجلس در آمد بدادش درود

2 بدو گفت: اهریمن کینه خو خبر تا چه آورده ای بازگو

3 بگفتا دلت شاد باد ای امیر که شد دشمنت کشته و دستگیر

4 سر پور زهرا (س) و فرزند او دگر شانزده سر ز پیوند او

1 گه شادمانی است نی روز پند زبان را این گفتگوها ببند

2 سپس گفت آن مرد بی آبروی که بندند آذین به بازار و کوی

3 همه مردم شهر بیرون روند سپاه ستم را پذیره شوند

4 به شهر اندرون شد روان خواسته همه کوی و بر زن شد آراسته

1 بدان پیر مرد ستوده تبار ز اصحاب پیغمبر تاجدار

2 چنین گوید آن پیر روشن ضمیر که بد خاکش از آب رحمت خمیر

3 که بودم من آنروز در شهر شام نموده به بازارگانی مقام

4 ز حجره به بازار گشتم روان برفتی مرا کاش از تن روان

1 همی خواست آن مرد فرخنده پی سوی بیت مقدس کند راه طی

2 بد استاده آنجا و کردی نظر چو بشنید قرآن از آن پاک سر

3 مرا گفت کای یار بنگر شگفت که دیده سر بی تن آید به گفت

4 بکن آگه از نام این سر مرا گمانم که او هست پیغمبرا

1 پرستشگهی بود نزدیک راه به درگاه آن کینه گستر سپاه

2 حریم نبی را نگه داشتند به مسجد زنان دیده بگماشتند

3 به یاد آمد از شاه لولاکشان برآمد خروش از دل چاکشان

4 نمودند با مصطفی (ع) این خطاب که ای خانه ی دین پس ازتو خراب

آثار الهامی کرمانشاهی

13 اثر از خیابان سوم در شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) الهامی کرمانشاهی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خیابان سوم در شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) الهامی کرمانشاهی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی