به از الهامی کرمانشاهی شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 93
1. به بالین اوگریه ها سرنمود
همی چهره بر پای سجاد سود
1. به بالین اوگریه ها سرنمود
همی چهره بر پای سجاد سود
1. جبین سود پیش شه دین به خاک
بگفت ای تن خلق را جان پاک
1. چه شهزاده؟روی خداروی او
کمند دل باب گیسوی او
1. نهنگی دمان بر کشید ازنیام
که جان دلیران کشیدی به کام
1. چو شد کشته طارق بد اختر شهاب
برون شد زتاری تنش توش وتاب
1. درآن روز در خیل کوفی سپاه
یکی بدگهر مرد بد رزمخواه
1. چو دید این چنین پور ناپاک سعد
به لشگر خروشید مانند رعد
1. مر او را بر و چهره ی سیمگون
گرفته است رنگ طبر خون زخون
1. تو گفتی که بنشست برباد پای
یکی آهنین قلزمی موج رای
1. شهنشه چو بشنید آوای پور
شکیب از دلش رفت و ازدیده نور
1. بیاورد در پیش پرده سرای
فرود آمد از کوهه ی باد پای
1. نبشتند زینگونه برخی دگر
زدانش پژوهان اهل خبر