چو از الهامی کرمانشاهی شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 13
1. چو آگاه شد زود بسپرد راه
به شام آمد وکرد جا بربه گاه
1. چو آگاه شد زود بسپرد راه
به شام آمد وکرد جا بربه گاه
1. درآن بد نوشته که ای نامدار
ستان از بزرگان یثرب دیار
1. بفرمود کای مهتران سترگ
برآنم که رو داده کاری بزرگ
1. بدو گفت کاین کرده نبود پسند
به دهر اندر از بخرد هوشمند
1. چو شه سوی آرامگه شد چمان
برآشفت مروان به والی دمان
1. چه بد رسم بی مهری ای روزگار
که باکس نگردی دمی سازگار
1. بنال ای مدینه بزار ای حرم
خروشان شو ای مرز بطحا زغم
1. شنیدم چو سبط رسول مجید
به ایوان برفت از سرای ولید
1. دگر شب به بدرود خیرالبشر (ع)
به سوی حرم رفت آن تاجور
1. درآن تیره شب سروباغ رسول
روان شد به بدرود قبر بتول
1. بسی مویه ها کرد و پوزش نمود
چنان چون سزاوار آن شاه بود
1. بیامد به نزد شه راستین
محمد گزین پور ضر غام دین