آن کزو داریم درد دل از ابن یمین فریومدی غزل 25
1. آن کزو داریم درد دل دوای جان ماست
درد کز جانان بود سرمایه درمان ماست
...
1. آن کزو داریم درد دل دوای جان ماست
درد کز جانان بود سرمایه درمان ماست
...
1. ای مرا خاک کف پای تو چون آبحیات
در هوای توام از آتش غم نیست نجات
...
1. ایدل مده ببند سر زلف یار دست
مارست زلف یار مبر سوی مار دست
...
1. بفروغ مهر رویش که مهست از آن عبارت
بفریب چشم مستش که دهد جهان بغارت
...
1. بیتو ایجان و جهان کار من از دست برفت
دل شیدا ز برم تا بتو پیوست برفت
...
1. بحسن روی تو خورشید عالم آرانیست
بلطف رسته دندان تو ثریا نیست
...
1. با من آن مهروی من نامهربان از بهر چیست
با دلم دایم بکین آن دلستان از بهر چیست
...
1. باد صبا چون نقاب از رخ گل برگرفت
بلبل مست از نشاط زمزمه از سر گرفت
...
1. بر ماه و سرو آید هر لحظه صد قیامت
ز آن سرو ماه طلعت و آنماه سرو قامت
...
1. بر دلم از جور او امبار بار دیگرست
باش کو صد بار بود این نیز بار دیگرست
...
1. بر سپهر حسن رویش آفتابی دیگرست
لیکن از شعر سیاهش سایبانی دیگرست
...
1. بنده سروم بآزادی که چون بالای تست
عاشقم بر گل که همچون روی شهر آرای تست
...