ای صاحب مسله! تو بشنو از ما از شیخ بهایی رباعی 1
1. ای صاحب مسله! تو بشنو از ما
تحقیق بدان که لامکان است خدا
...
1. ای صاحب مسله! تو بشنو از ما
تحقیق بدان که لامکان است خدا
...
1. از دست غم تو، ای بت حور لقا
نه پای ز سر دانم و نه، سر از پا
...
1. ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما
درهم شده خلقی، ز پریشانی ما
...
1. دوش از درم آمد آن مه لاله نقاب
سیرش نه بدیدیم و روان شد به شتاب
...
1. این راه زیارت است، قدرش دریاب
از شدت سرما، رخ از این راه متاب
...
1. شیرین سخنی که از لبش جان میریخت
کفرش ز سر زلف پریشان میریخت
...
1. دی پیر مغان، آتش صحبت افروخت
ایمان مرا دید و دلش بر من سوخت
...
1. دنیا که از او دل اسیران ریش است
پامال غمش، توانگر و درویش است
...
1. مالی که ز تو کس نستاند، علم است
حرزی که تو را به حق رساند، علم است
...
1. دنیا که دلت ز حسرت او زار است
سرتاسر او تمام، محنتزار است
...
1. با هر که شدم سخت، به مهر آمد سست
بگذاشت مرا و عهد نگذاشت درست
...
1. آن دل که تواش دیده بدی، خون شد و رفت
و ز دیدهٔ خون گرفته، بیرون شد و رفت
...