1 در خانهٔ کعبه، دل به دست آوردم دل بردم و گبر و بتپرست آوردم
2 زنار ز مار سر زلفش بستم در قبلهٔ اسلام، شکست آوردم
1 هر چند که رند کوچه و بازاریم ای خواجه مپندار که بیمقداریم
2 سری که به آصف سلیمان دادند داریم، ولی به هرکسی نسپاریم
1 خو کرده به خلوت، دل غم فرسایم کوتاه شد از صحبت مردم، پایم
2 تا تنهایم، هم نفسم یاد کسی است چون هم نفسم کسی شود، تنهایم
1 گفتیم: مگر که اولیاییم، نهایم یا صوفی صفهٔ صفاییم، نهایم
2 آراسته ظاهریم و باطن، نه چنان القصه، چنانکه مینماییم، نهایم
1 امشب بوزید باد طوفان آیین چندانکه برفت، گرد عصیان ز جبین
2 از عالم لامکان، دو صد در نگشود بر سینهٔ چرخ، بس که زد گوی زمین
1 برخیز سحر، ناله و آهی میکن استغفاری ز هر گناهی میکن
2 تا چند، به عیب دیگران درنگری یکبار به عیب خود نگاهی میکن
1 فصاد، به قصد آنکه بردارد خون میخواست که نشتری زند بر مجنون
2 مجنون بگریست، گفت: زان میترسم کاید ز دل خود غم لیلی بیرون
1 یارب، تو مرا مژدهٔ وصلی برسان برهانم از این نوع و به اصلی برسان
2 تا چند از این فصل مکرر دیدن بیرون ز چهار فصل، فصلی برسان
1 ای برده به چین زلف، تاب دل من وی کشته به سحر غمزه، خواب دل من
2 در خواب، مده رهم به خاطر که مباد بیدار شوی ز اضطراب دل من
1 هر شام و سحر ملائک علیین آیند به طرف حرم خلد برین
2 مقراض به احتیاط زن، ای خادم ترسم ببری، شهپر جبریل امین