1 ته که میشی بمو چاره بیاموج که این تاریک شوانرا چون کرم روج
2 کهی واجم که کی این روج آیو کهی واجم که هرگز وا نهای روج
1 اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ
2 اگر ملک سلیمانت ببخشند در آخر خاک راهی عاقبت هیچ
1 ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد
2 بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
1 گیج و ویجم که کافر گیج میراد چنان گیجم که کافر هم موی ناد
2 بر این آئین که مو را جان و دل داد شمع و پروانه را پرویج میداد
1 دو چشمم درد چشمانت بچیناد مبو روجی که چشمم ته مبیناد
2 شنیدم رفتی و یاری گرفتی اگر گوشم شنید چشمم مبیناد
1 دلم بی وصل ته شادی مبیناد زدرد و محنت آزادی مبیناد
2 خراب آباد دل بی مقدم تو الهی هرگز آبادی مبیناد
1 بیته یارب به بستان گل مرویاد وگر روید کسش هرگز مبویاد
2 بیته هر گل به خنده لب گشاید رخش از خون دل هرگز مشویاد
1 یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد
2 من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
1 الهی گردن گردون شود خرد که فرزندان آدم را همه برد
2 یکی ناگه که زنده شد فلانی همه گویند فلان ابن فلان مرد
1 نهالی کو سر از باغی برآرد ببارش هر کسی دستی برآرد
2 برآرد باغبان از بیخ و از بن اگر بر جای میوه گوهر آرد