1 شیرمردی بدم دلم چه دونست اجل قصدم کره و شیر ژیونست
2 ز موشیر ژیان پرهیز میکرد تنم وا مرگ جنگیدن ندونست
1 بود درد مو و درمانم از دوست بود وصل مو و هجرانم از دوست
2 اگر قصابم از تن واکره پوست جدا هرگز نگردد جانم از دوست
1 نمیدانم دلم دیوانهٔ کیست کجا آواره و در خانهٔ کیست
2 نمیدونم دل سر گشتهٔ مو اسیر نرگس مستانهٔ کیست
1 ته دوری از برم دل در برم نیست هوای دیگری اندر سرم نیست
2 بجان دلبرم کز هر دو عالم تمنای دگر جز دلبرم نیست
1 یکی برزیگرک نالان درین دشت بخون دیدگان آلاله میکشت
2 همی کشت و همی گفت ای دریغا بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت
1 خرم کوه و خرم صحرا خرم دشت خرم آنانکه این آلالیان کشت
2 بسی هند و بسی شند و بسی یند همان کوه و همان صحرا همان دشت
1 بهار آیو به صحرا و در و دشت جوانی هم بهاری بود و بگذشت
2 سر قبر جوانان لاله رویه دمی که گلرخان آیند به گلگشت
1 سیاهی دو چشمانت مرا کشت درازی دو زلفانت مرا کشت
2 به قتلم حاجت تیر و کمان نیست خم ابرو و مژگانت مرا کشت
1 عزیزا کاسهٔ چشمم سرایت میان هر دو چشمم جای پایت
2 از آن ترسم که غافل پا نهی تو نشیند خار مژگانم بپایت
1 من آن رندم که گیرم از شهان باج بپوشم جوشن و بر سر نهم تاج
2 فرو ناید سر مردان به نامرد اگر دارم کشند مانند حلاج