7 اثر از قصاید ازرقی هروی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ازرقی هروی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ازرقی هروی / قصاید ازرقی هروی

قصاید ازرقی هروی

1 دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار

2 طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار

3 از زخم زلفش برگ سمنش غالیه پوش سر زلفینش بر برگ سمن غالیه بار

4 رنگ نو دیدم بر عارض رنگینش دویست بوی نو یافتم از زلفک مشکینش هزار

1 این بربطیست صنعت او سحر آشکار و اندر عجب ز صنعت او چشم روزگار

2 چونانکه از چهار طبایع مرکبیم ترکیب کرده اند طبایع درو چهار

3 عودست نام او و بدین سان که دید عود ؟ زین گونه برده عنبر و عود اندر و بکار

4 خوبیش بی قیاس و درو نقش بی عدد نغزیش بی مثال و درو عقد بی شمار

1 بوقت صبح یکی نامه ای نوشت بهار بدست ابر بسوی صبای عنبر بار

2 شگفت و خوب یکی نامه ای ، که هر حرفی ازو شگفتی و خوبی همی نمود هزار

3 بجای حرف سطر در بیاض او شنگرف بجای نظم سخن در سواد او زنگار

4 که ما بشرط امارت بباغ نامزدیم بحکم جنبش دریای صاعقه کردار

1 جشن و نوروز دلیلند بشادی بهار لاله رخسارا ، خیز و می خوشبوی بیار

2 طرب افزای بهار آمد و نوروز رسید باز باید شد بر راه طرب پیش بهار

3 مطرب از رامش چون زهره نباید پرداخت ساقی از گردش چون چشم نشاید بی کار

4 شب و روز از می و شادی و سماع دلبر نبود خوب تهی دست و دل و گوش و کنار

1 اکنون که تر و تازه بخندید نو بهار ما و سماع و بادۀ رنگین و زلف یار

2 آن زر سیم خمره و لعل بلور درج یاقوت سیم حلقه و مرجان در شعار

3 خورشید برج بره و ناهید چرخ بزم مریخ طبع سفله و ماه گل عذار

4 از ارغوان تبسم و از زعفران فرح از مشک تازه گونه و از عود تر بخار

1 در روزگار کامروا باد و شاد خوار شاه ملوک و صدر سلاطین روزگار

2 سلطان ابوالملوک ملک ارسلان ، که چرخ ایوانش را بدیده نهادست بر کنار

3 شاهی که تاج محمود از افتخار او در آفتاب ننگرد الا بچشم عار

4 شاهی که تخت دارا از انتظار او هر ساعتی چو زیر کند نالهای زار

1 میرود سنجابگون بر چرخ از دریا بخار می کند پر حواصل بر سر عالم نثار

2 مرکز خاک آهنین شد پاک و مستولی شدست بر زر گردون سرب سیما سحاب سیم بار

3 گر بود از سیم پشت هر کسی گرم ، از چه رو عالمی لرزان شدند از بیم او سیماب وار ؟

4 چرخ چرخه ، ابر پنبه ، رشتۀ باران کناغ دوک ریسی طرفه پیش آورد زال روزگار

1 چون مساعد شد زمان و چون موافق گشت یار موسم دی را توان کردن بنزهت چون بهار

2 تا بود در پیش دیده آفتاب سیم بر کی هراسد خاطر کس از سحاب سیم بار؟

3 یار را حاضر کنی ، در دی بهارت حاضرست کی بود هرگز بهاری خوشتر از دیدار یار ؟

4 با گلستان شکفته بر سر سرو بلند عشقبازی کن ، مکن یاد از گلی کاید زخار

1 ای دست منت تو بمن بنده در دراز درگاه تو ز حادثه من بنده را جواز

2 درهای رنج بسته بمن بر سخای تو بر من در سرای تو بیگاه و گاه باز

3 صد کس نیازمند من و من بجاه تو در خدمت تو از همه آفاق بی نیاز

4 امروز بی تو خیره و سرگشته مانده ام جان در میان آتش و دل در دهان گاز

1 ای مبارک تر از ستارۀ روز صدمۀ آفتاب صدر افروز

2 عقل تو علم بین و علم گشای طبع تو جود و رز و جود آموز

3 شست آذر مه از کمان هوا بادها زد چو تیر مردم دوز

4 دست سرما فرو درید و سترد کسوت شاخ و صنعت نوروز

آثار ازرقی هروی

7 اثر از قصاید ازرقی هروی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ازرقی هروی شعر مورد نظر پیدا کنید.