1 عید شاداب درختیست که تا سال دگر از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر
2 بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر
3 زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار زین گل و میوه چه گویی که چه باشد خوشتر؟
4 عید را دستخوش خویش گرفتیم و ازو میوه و گل بجزین گونه نخواهیم دگر
1 بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
2 ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
3 فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او چنانکه یار کنی سند روس با عنبر
4 بنات نعش تو گفتی که باشگونه همی نمود صورت صادی ز هفت دانه گهر
1 همایون جشن عید و ماه آذر خجسته باد بر شاه مظفر
2 امیر انشاه بن قاورد جغری جمال دین و دین را پشت و یاور
3 خداوندی ، کجا کوته نماید بپیش خطی او خط محور
4 اگر خورشید بودی دست رادش شدی جرم زمین یاقوت احمر
1 چه روز بود که آن ، ماهروی سیمین بر برسم تعبیه بیرون گذشت بر لشکر ؟
2 حمایلی ز زر خسروانه اندر کتف بلا رگی کهن آزموده اندر بر
3 برنگ چهرۀ من بر حمایلش کوکب چو آب دیدۀ من بر بلارگش گوهر
4 بروی ماه بر ، از تیره شب نموده نگار بسیم خام بر ، از زر پخته بسته کمر
1 از آن دو عارض سوسن نمای لاله اثر بنفشه وار فرو برده ام بزانو سر
2 ز فرقت رخ او بسکه خون همی بارم بسان چشم همایست چشم من بصور
3 بنفشه رویم و سیمین سرشک از آنکه بتم ز سیم خام برآرد همی بنفشۀ تر
4 عدوی عنبر و خصم شمامه گشتم ، از آنک شمامۀ ز نخش گرد گیرد از عنبر
1 بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
2 گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
3 غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر لاله سازد کوه را پر پشته از شنگرف وقار
4 دست سوسن نقرۀ نا پخته دارد دست بند گوش گلبن لولوی ناسفته دارد گوشوار
1 عید مبارک آمدو بر بست روزه بار زان گونه بست بار که پیرار بست و پار
2 در طبع روزه دار گه آمد که هر زمان میل شراب دار کند طبع روزه دار
3 بی شک بطبع عید خوش آیدش آنکه او در باغ گل نماید و در راغ لاله زار
4 در دست ازو ستاره و دو چشم ازو فروغ در طبع ازو سخاوت و در مغز ازو بخار
1 چون چتر روز گوشه فرو زد بکوهسار بر زد سر علامت عید از شب آشکار
2 هر کوکبی بتهنیت عید بر فلک در زیور شعاع برآمد عروس وار
3 چون بر فراخت عید علامت بدست شب نوروز در رسید و علمهای نوبهار
4 باد صبا مقدمه بود از سپاه گل لشکر همی کشید بهر کوه و هر قفار
1 خوش و نکو ز پی هم رسید عید و بهار بسی نکوتر و خوشتر ز پار و از پیرار
2 یکی ز جشن عجم جشن خسرو افریدون یکی ز دین عرب دین احمد مختار
3 جهان بسان یکی چادری شدست یقین کجا ز عید و ز نوروز پود دارد و تار
4 ز روی پیری گلزار چون زلیخا بود دعای یوسف گشت آب و ابر در گلزار