7 اثر از قصاید ازرقی هروی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ازرقی هروی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ازرقی هروی / قصاید ازرقی هروی

قصاید ازرقی هروی

1 جشن و نوروز دلیلند بشادی بهار لاله رخسارا ، خیز و می خوشبوی بیار

2 طرب افزای بهار آمد و نوروز رسید باز باید شد بر راه طرب پیش بهار

3 مطرب از رامش چون زهره نباید پرداخت ساقی از گردش چون چشم نشاید بی کار

4 شب و روز از می و شادی و سماع دلبر نبود خوب تهی دست و دل و گوش و کنار

1 ز نور قبۀ زرین آینه تمثال زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال

2 فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال

3 درر چو لاله شود لعل در دهان صدف چون آب موج زند سیم در مسام جبال

4 بریخت برگ گل مشکبوی پروین شکل چو جرم پروین بر آسمان کشید اشکال

1 خوش و نکو ز پی هم رسید عید و بهار بسی نکوتر و خوشتر ز پار و از پیرار

2 یکی ز جشن عجم جشن خسرو افریدون یکی ز دین عرب دین احمد مختار

3 جهان بسان یکی چادری شدست یقین کجا ز عید و ز نوروز پود دارد و تار

4 ز روی پیری گلزار چون زلیخا بود دعای یوسف گشت آب و ابر در گلزار

1 عید مبارک آمدو بر بست روزه بار زان گونه بست بار که پیرار بست و پار

2 در طبع روزه دار گه آمد که هر زمان میل شراب دار کند طبع روزه دار

3 بی شک بطبع عید خوش آیدش آنکه او در باغ گل نماید و در راغ لاله زار

4 در دست ازو ستاره و دو چشم ازو فروغ در طبع ازو سخاوت و در مغز ازو بخار

1 بوقت صبح یکی نامه ای نوشت بهار بدست ابر بسوی صبای عنبر بار

2 شگفت و خوب یکی نامه ای ، که هر حرفی ازو شگفتی و خوبی همی نمود هزار

3 بجای حرف سطر در بیاض او شنگرف بجای نظم سخن در سواد او زنگار

4 که ما بشرط امارت بباغ نامزدیم بحکم جنبش دریای صاعقه کردار

1 ای گلبن روان و روان را بجای تن پیش آر جام و تازه کن از راح روح من

2 زان می که رنگ و بوی تقاضا کند ازو د رکوهسار لاله و در باغ یاسمن

3 خمری که مشک خفته و بیدار در دو حال بر رنگ و بوی اوست چو خمار مفتتن

4 گر در شعاع او گذرد اهرمن شبی روزی نهان نماند از آن بعد اهرمن

1 سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن

2 سوسن از سیم پلید و سنبل از مشک سیاه در پلیدی صد ملاحت ، در سیاهی صدشکن

3 نوروزیب از روی و قد او همی خواهند دام جرم ماه اندر سپهر و شاخ سر و اندر چمن

4 نارون کردار قدست آن بلب چون ناردان ناردان دارد سرشکم ، آن بقد چون نارون

1 ای شکسته تیره شب بر روی ، روشن مشتری تیره شب بر روی روشن مشتری در ششتری

2 از شکر بر نقره داری دانۀ یاقوت سرخ وز شبه بر عاج داری حلقۀ انگشتری

3 زلف مشکین تو پنداری که آزر بر نگاشت بر گل سوری ز سنبل شکلهای چنبری

4 گر نگاریدست زلفت چون نگارد مر ترا یارب این زلف مسلسل ایزدی یا آزری ؟

1 ای بزمین بر ، بزرگ سایۀ یزدان ای ملک عادل ، ای مبارک سلطان

2 آنچه تو کردی ز پادشاهی و مردی پور سیاوش نکرد و رستم دستان

3 روی تو نادیده ، هر که نام تو بشنید جان بدهد بر هوای نام تو آسان

4 منزل تو گه بشام و گاه ببغداد لشکر تو گه بروم و گه بسپاهان

1 گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان تحویل کرده اند بباغ خدایگان

2 وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان

3 نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند در نیکویی فزونی و در روشنی توان

4 گویی که بوستان بهشتست بر زمین رضوان بماه و مشتری آگنده بوستان

آثار ازرقی هروی

7 اثر از قصاید ازرقی هروی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ازرقی هروی شعر مورد نظر پیدا کنید.