7 اثر از حکایات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر حکایات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.

حکایات در دیوان اشعار آذر بیگدلی

1 شنیدم برافروخت نیک اختری شبستان ز خورشید رخ دختری

2 بپرداخت چون حجله، در تنگ بست؛ بتاراج گلزار بگشاد دست

3 بامید گل، باغ را در گشاد؛ بشوق گهر، گنج را سر گشاد

4 نخستش یکی بوسه از لب گرفت پی سفتن لعل مثقب گرفت

1 شنیدم یکی شاه آزاده بخت که بود از پدر صاحب تاج و تخت

2 خدیو خداترس درویش دوست که آرایش مغز کردی نه پوست

3 بنزدیک ایوان یکی باغ داشت که فردوس را ساحتش داغ داشت

4 در آن هیچ گردی نه غیر از سحاب در آن برگ زردی نه جز آفتاب

1 دو زن داشت مردی دو مو، پیش ازین سواری دو اسب آمدش زیر زین

2 یکی ز آن دو پیر، آن دگر خردسال قد آن و ابروی این چون هلال

3 یکی اژدهاوش، یکی مه جبین رخ آن و گیسوی این پر ز چین

4 زهر یک شبی مهد آراستی فزودیش این آنچه آن کاستی

1 شنیدم دو کس با هم از دوستان برفتند از ایران بهندوستان

2 یکی پا چو مارش فرو شد بگنج یکی ماند در کنج محنت برنج

3 غنی بیوفا بود و مسکین غیور بریدند از یکدگر مار و مور

4 ره صبحت شهر تاشان ببست فراخی دامان و تنگی دست

1 شنیدم ز شیبانیان غیور مگر ارقم بن کلیب از غرور

2 بشورید بر معن بن زایده زیان دید از آن کار بیفایده

3 بیازید چون بر زبر دست دست ز دست زبر دست دستش شکست

4 هنوز آتش کین شان بود گرم برافروخت رخسار ارقم ز شرم

1 یکی تاجر از شهر خود شد روان بسوی دگر شهر با کاروان

2 خرش در میان گل از پا فتاد ز یاران خود خواجه تنها فتاد

3 زدش بوسه بسیار بر دست و پای نشد راضی آن خر که خیزد ز جای

4 چو شد خواجه از بردنش ناامید خر دیگر از خر سواران خرید

1 شنیدم که فردوسی نیکبخت کشید از جهان چون بفردوس رخت

2 شد از رحمت ایزدی کامیاب یکی دید از زاهدانش بخواب

3 بباغی، نه مانند این باغها از آن بر دل باغها داغها

4 نشسته است در قصر یاقوت فام می لعلیش کرده ساقی بجام

1 چو بیدار شد زاهد از خواب شاد همان بیت گویند بودش بیاد

2 همی خواند و خون ریخت از دیدگان پسند این بود از پسندیدگان

3 همان نیمشب رفت بر خاک او جبین سود بر تربت پاک او

4 ازو عذر گستاخی خویش خواست مراد خود آن شه ز درویش خواست

1 شنیدم یکی از بزرگان عصر نشستی بزرگانه بر بام قصر

2 سران ولایت در آن آستان بمدحش نشستند همداستان

3 گشادی بکار عدالت چو دست فگندی بر ایوان کسری شکست

4 همی کند بنیاد ظلم از زمین بیسر یسار و بیمن یمین

1 به گیلان کهن فحلی از راستان فرو خواند بر گوشم این داستان:

2 کزین پیشتر کآتشم گرم بود دلم کاین زمان سخت شد، نرم بود

3 مرا هدهدی بود آموخته دریغا از آن گنج اندوخته

4 زبان آور آن طایر مهربان سلیمان و بلقیس را همزمان

آثار آذر بیگدلی

7 اثر از حکایات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر حکایات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.