ای کاسلامت، بکافریها از آذر بیگدلی رباعی 61
1. ای کاسلامت، بکافریها ماند؛
دل باختنت، بدلبریها ماند!
...
1. ای کاسلامت، بکافریها ماند؛
دل باختنت، بدلبریها ماند!
...
1. هاروت، بجزع چشم بندت ماند!
یاقوت، بلعل نوشخندت ماند!
...
1. عقلی که، حذر کنم ز خوی تو نماند!
صبری که، سفر کنم ز کوی تو نماند!
...
1. گفتی: ز کسیت کینه در سینه نماند
چون نقش بد و نیک در آیینه نماند
...
1. ای دوست، اسیران تو یک یک رفتند؛
وز دام تو طایران زیرک رفتند
...
1. ایشان که قرار سینه ریشان بردند
اول دل آذر پریشان بردند
...
1. رفت آن کاغیار دشمن بودند
برق حاصل، آتش خرمن بودند
...
1. در عشق تو، آنان که به،هم نفسند
دردا که بدرد دل هم، می نرسند!
...
1. خود را گیرم که آشنا با تو کند؟!
خونین دل من، کجا وفا با تو کند؟!
...
1. یاران که، ز دلتنگی من، تنگ دلند؛
گر یاری من نکرده از من بحلند!
...
1. تو شاه و شهانت ز هواخواهانند
تو ماه و مهانت همه همراهانند
...
1. دونان، اگرت دونان بدریوزه دهند؛
یا در عوض نماز، یا روزه دهند
...