آن کس که براز عشق شد محرم از آذر بیگدلی رباعی 145
1. آن کس که براز عشق شد محرم من
اکنون خواهم شبی شود همدم من
...
1. آن کس که براز عشق شد محرم من
اکنون خواهم شبی شود همدم من
...
1. دی دست نگارین بت سیمین تن من
بر گردن من فگند و شد رهزن من
...
1. این طاس مصفی که بود آینه گون
گیرند ز دست هم حریفان بشگون
...
1. آه از حسنین، کز جهان شیون و شین
سر زد زغم آن دو امام کونین
...
1. در دل آهم شعله فروز است ببین!
در سینه ز داغ تو، چه سوز است ببین!
...
1. بشکافته دوست بر تنم پوست ببین!
جان خسته و دل شکسته ی اوست ببین!
...
1. آن زلف، که صید مرغ دل کرده ز چین
بس خون جگر بمشک پرورده ز چین
...
1. شاها!تا کی پیاده ماند فرزین؟!
پیلت در پویه با دو، اسبت در زین
...
1. شد زلزله یی، که نیست شد هست زمین
بس سرو روان که گشت پابست زمین
...
1. یا رب! یکی از عباد زورآور تو
آمد بدر حجره، که چون شدزر تو؟!
...
1. ای من ز جفا جسته جدایی از تو
و اغیار ندیده بیوفائی از تو
...
1. از کین چکند تا بدل ما دل تو؟!
باشد دل ما شیشه و خارا دل تو!
...