1 این پرده که نقش چین خجل کرده نگر زیبش ز بتان ناز پرورده نگر
2 خاموش، ازین بزم خوش آوازان بین بی پرده پری رخان درین پرده نگر
1 آذر! دو جهان بدرگهش بنده نگر! ز آن غمزه و خنده، کشته و زنده نگر!
2 صد زنده ازو کشته شود، غمزه ببین صد کشته ازو زنده شود، خنده نگر!
1 آذر! آن شوخ را در اندیشه نگر! دلباخته دلبر جفاپیشه نگر!
2 آن رخ که چو لاله بود، چون خیری بین آن دل که چو سنگ بود، چون شیشه نگر!
1 چل سال، براه عاشقی کردم سیر گفتم: شودم عاقبت کار بخیر
2 اکنون که باین روز فتادم، نالم از چشم خوش تو، یا ز چشم بد غیر؟!
1 ای جود تو از ابر برآورده نفیر هست از کرمت روی کریمان چو زریر
2 نگرفتم اگر زر از تو، عذرم بپذیر هرکس به تو گفت ده، به من گفت مگیر
1 زآن د رچو روم، عاشق زاری کم گیر؛ از صید گه خویش، شکاری کم گیر
2 از رفتن چون منی، مرنجان خاطر؛ از گوشه ی آستان، غباری کم گیر!
1 از غالیه خاک این چمن بیخته گیر ز آبش، بگلاب و مشک آمیخته گیر
2 صد گونه گل مرادش از هر گلبن سر بر زده و شکفته و ریخته گیر
1 شب بیتو چو باشم، سحرم ناید باز ور با تو نشینم، رسدم صبح فراز
2 در حیرتم از کار شب خود، کآن شب چون با تو بود کوته و، چون بی تو دراز؟!
1 هر مرغ که نامه ی من از تیهو و باز آرد سوی تو، ناید از آن کوی تو باز
2 راه عجبی فتاده ما را بمیان کز یک طرف است بسته، از یک سو باز
1 در کنج خرابه بر حصیری دو سه گز با دخترکی گرم تر از دختر رز
2 هان می میخور، ورنه دل خود میخور، هن لب میمز، ورنه لب خود میگز!