یا رب مپسند کعبه گردد از آذر بیگدلی رباعی 109
1. یا رب مپسند کعبه گردد ناووس
دهقان گیرد کاسه، ز دست کاووس
...
1. یا رب مپسند کعبه گردد ناووس
دهقان گیرد کاسه، ز دست کاووس
...
1. یاری کامروز نقد دل باختمش
در کشور حسن، رایت افراختمش
...
1. یار آمد و، جان برایگان میدهمش
جان در قدم سرو روان میدهمش
...
1. خوش آنکه ز وصل تو شبی بالم خوش
رو بر کف پای نازکت مالم خوش
...
1. امشب مهم آمد، نه چنان فاش که دوش
گفتا: کشمت- گفتمش: ای کاش که دوش
...
1. نقشی زخطا نبسته کلک تو زخط
در دایره ی وجود ذات تو نقط
...
1. بوی گل خود میشنوم از گل باغ
هم نکهت مشکین خطش از سنبل باغ
...
1. شد ماه سخن نهفته آذر ز کلف
د ررخامه نماند قدر و در نامه شرف
...
1. روز وصلت، شد آتش افروز فراق!
ز آن روز، همه شب بودم، سوز فراق
...
1. گفتم: گویم درد غم اندوز فراق
جانت سوزم ز آتش سوز فراق
...
1. شادیم، مدام از غم دلکش عشق
پیوسته خوشیم، از خوش و ناخوش عشق
...
1. ای بسته در صلح و گشاده در جنگ
از جنگ من و تو، کار بر من شده تنگ
...