دل پادشاهان شه خسروان از عیوقی ورقه و گلشاه 1
1. دل پادشاهان شه خسروان
که رایش بلندست و بختش جوان
1. دل پادشاهان شه خسروان
که رایش بلندست و بختش جوان
1. به نام خداوند بالا و پست
که از هستی اش هست شد هر چه هست
1. سخن بهتر از نعمت و خواسته
سخن بهتر از گنج آراسته
1. ربودند گلشاه دل خسته را
مر آن دل گسل سرو نورسته را
1. ایا ماه گل چهر دل خواه من
دراز از تو شد عمر کوتاه من
1. چنین گفت آنگه به فرمانبران
بیارید هین بدره های گران
1. کجا رفتی ای دل گسل یار من
مگر سیر گشتی ز دیدار من
1. چو از شعر فارغ شد آمد بپای
بغرید چون رعد نالان ز جای
1. بگفت ای چراغ دل و جان من
بت گل رخ و جان و جانان من
1. همی گفت چونین و چون تفته برق
همی راند و در خون دل گشته غرق
1. همی گفت شاه سواران منم
سرور دل نامداران منم
1. دریغ ای پدر دیدهٔ شیر مرد
کی رفتی ز دنیا پر از داغ و درد