1 به نام خداوند بالا و پست که از هستی اش هست شد هر چه هست
2 فروزندهٔ شمسهٔ خاوری برآرندهٔ طاق نیلوفری
3 معطر کن باد عنبر نسیم نظام آور کار در یتیم
4 نه پیکر، نگارندهٔ پیکران نه اختر، بر آرندهٔ اختران
1 دل پادشاهان شه خسروان که رایش بلندست و بختش جوان
2 بزرگی کی سازد همی رای اوی برافراز هفتم فلک پای اوی
3 همیشه چنین دولتش یار باد خدای جهانش نگه دار باد
4 گل دولتش سال و مه تازه باد بزرگی و قدرش بی اندازه باد
1 سخن بهتر از نعمت و خواسته سخن بهتر از گنج آراسته
2 سخن مر سخنگوی را مایه بس سخن بر تن مرد پیرایه بس
3 ز دانا سخن بشنو و گوش کن که نامد گهر ز آسمان جز سخن
4 سخن مرد را سر به گردون کشد سخن کوه را سوی هامون کشد
1 ربودند گلشاه دل خسته را مر آن دل گسل سرو نورسته را
2 چو کردند از هر سویی جست و جوی سوی خانهٔ ورقه دادند روی
3 بجستنش کردند دیری درنگ بدان تا مگر آورندش بچنگ
4 چو بسیار جستند کم یافتند برفتن همه روی برتافتند
1 ایا ماه گل چهر دل خواه من دراز از تو شد عمر کوتاه من
2 اگر وصل من در خور آید ترا نهد بخت بر مشتری گاه من
3 منم شاه گردن کشان جهان تو شاه ظریفانی و ماه من
4 گرم در چه غم نخواهی فگند چرا کندی اندر زنخ چاه من
1 چنین گفت آنگه به فرمانبران بیارید هین بدره های گران
2 بیارید پیشم کنون تاج زر دو صد تخت دیبا و عقد گهر
3 همه هرچ گفت آوریدند پیش نهاد آن همه پیش دل خواه خویش
4 بگفت این فدای یکی موی تست دل و جان من بندهٔ روی تست
1 کجا رفتی ای دل گسل یار من مگر سیر گشتی ز دیدار من
2 نجستم بتا هرگز آزار تو چرا جستی ای دوست آزار من
3 چگونست بی من بتا کار تو که با جان رسید از عنا کار من
4 ز من زارتر گردی اندر فراق اگر بشنوی نالهٔ زار من
1 چو از شعر فارغ شد آمد بپای بغرید چون رعد نالان ز جای
2 بنزد پدر رفت گفت ای پدر پسر رفت و عمر پسر شد بسر
3 مراین رد را چاره کن، زودباش! وگرنه شدم من، تو بدرود باش!
4 پدر گفت ای نازش جان باب نگر سر نتابی ز فرمان باب
1 بگفت ای چراغ دل و جان من بت گل رخ و جان و جانان من
2 به هجر اندرون کرد نتوان درنگ شود نرم از عشق پولاد و سنگ
3 نگارم شد و شد ز هجرش مرا هم از دل نشاط و هم از روی رنگ
4 کنون کم قضا سوی اوره نمود نگیرم دگر در صبوری درنگ
1 همی گفت چونین و چون تفته برق همی راند و در خون دل گشته غرق
2 چو یک نیمه از راه بگذاشتند دلیران همه نعره برداشتند
3 ربیع ابن عدنان شد آگه ز کار کی آمد سپاه از پی کارزار
4 بسیجید و گرد آوریدش سپاه سپاهی بکردار ابر سیاه