گیرم که به تو لطف الهی آمد از عطار نیشابوری وصلت نامه 48
1. گیرم که به تو لطف الهی آمد
در ملک تو ماه تا به ماهی آمد
1. گیرم که به تو لطف الهی آمد
در ملک تو ماه تا به ماهی آمد
1. چون روی تو در هلاک خواهد آمد
قسم تو دو کز مغاک خواهد آمد
1. از آتش دل چو دود برخواهی خواست
وز راه زیان و سود برخواهی خواست
1. زان پیش که در عین هلاکت فکنند
بفکن همه پاک بو که پاکت فکنند
1. تا کی به نظارهٔ جهان خواهی زیست
فارغ ز طلسم جسم و جان خواهی زیست
1. گاهی به قبول خلق خواهی آویخت
گاهی به عصا و دلق خواهی آویخت
1. گر در کوهی مقیم و گر در دشتی
بر خاک گذشتگان مجاور گشتی
1. چون آفت بیقیاس داری در پی
چندانکه روی هراس داری در پی
1. بگشای نظر خلق پراکند نگر
سرگردانی مرده و زنده نگر
1. هر رنگ که ممکن است آمیخته گیر
هر فتنه که ساکن است انگیخته گیر
1. ره بس دور است توشه بردار و برو
فارغ منشین تمام کن کار برو
1. گیرم که جهان بکام دیدی و شدی
زلف همه دلبران کشیدی و شدی