1 گر سبز خطی است، گوشهای خالی گیر بر مفرش سبزه، رو، کَمِ قالی گیر
2 اندیشهٔ حال زیر خاکت تا کی عمر تو چو باد میرود حالی گیر
1 بر آب روان و سبزه ای شمع طراز می در ده و توبه بشکن و چنگ بساز
2 خوش باش که نعره میزند آب روان میگوید: رفتم که دگر نایم باز
1 مهتاب به نور دامن شب بشکافت میخور که دمی خوشتر ازین نتوان یافت
2 خوش باش و بیندیش که مهتاب بسی خوش بر سر خاک یک به یک خواهد تافت
1 چون عهده نمیکند کسی فردا را یک امشب خوش کن دلِ پر سودا را
2 مینوش به نور ماه ای ماه که ماه بسیار بتابد که نیابد ما را
1 ای دل چو درین راه خطرناک شوی از کار زمین و آسمان پاک شوی
2 مهتاب بتافت، آسمان سیر ببین! زان پیش که در زیر زمین خاک شوی
1 بر روی گل از ابر گلاب است هنوز در طبع دلم میل شراب است هنوز
2 در خواب مشو چه جای خواب است هنوز جانا! می ده که ماهتاب است هنوز
1 دل گرچه ز عمر پیش خوردی دارد می ده که دلم هنوز گردی دارد
2 بر زردی آفتاب دَر دِه می سرخ کاین زردی آفتاب دردی دارد
1 روزی که بود روز هلاک من و تو از تن برهد روانِ پاک من و تو
2 ای بس که نباشیم وزین طاق کبود مه میتابد بر سر خاک من و تو
1 ساقی به صبوحی می ناب اندر ده مستان شبانه را شراب اندر ده
2 مستیم و خراب در خرابات فنا آوازه به عالم خراب اندر ده
1 مائیم به عقل ناصواب افتاده دل از شر و شور در شراب افتاده
2 آزاد ز ننگ و نام سر بر خشتی در کنج خرابات خراب افتاده