مهتاب افتاد در از عطار نیشابوری مختارنامه 61
1. مهتاب افتاد در گلستان امشب
گل روی نمود سوی بستان امشب
1. مهتاب افتاد در گلستان امشب
گل روی نمود سوی بستان امشب
1. مائیم به میخانه شده جمع امشب
داده به سماع مطربان سمع امشب
1. جانا! می ده که با دلی غمناکم
تا می زغم جهان بشوید پاکم
1. زهرست غم این دل غمناک همه
جانا! می ده که هست تریاک همه
1. این نوحه که از چنگ کنون میآید
تا کی گویی که بوی خون میآید
1. مائیم و میی و مطربی مشکین خال
بی هجر میسَّر شده ایام وصال
1. برخیز که ماه میزند خیمه ز شب
خورشید همی رود سراسیمه ز شب
1. برخیز که کار ما چو زر خواهد شد
اسبابِ شراب مختصر خواهد شد
1. یک دم به طرب بادهٔ خوش لَوْن دهید
فارغ ز فساد و ایمن از کَوْن دهید
1. دل در غم همدمی بفرسود و نیافت
میجست مراد و مینیاسود و نیافت
1. تا چند درین مقام بیدادگران
روزی به شبی شبی به روزی گذران
1. مخموران را پیالهٔ می در ده
بر نعرهٔ چنگ و نالهٔ نی در ده