نه سوختگی شناسم از عطار نیشابوری مختارنامه 61
1. نه سوختگی شناسم و نه خامی
در مذهب من چه کام و چه ناکامی
1. نه سوختگی شناسم و نه خامی
در مذهب من چه کام و چه ناکامی
1. آرام ز جانِ حاضرم میبینم
جنبش ز دلِ مسافرم میبینم
1. چون بادیهٔ عشق، مرا پیش آمد
هر گامم ازو ز صد جهان بیش آمد
1. آن دم که چو بحر کل شود ذات مرا
روزن گردد جملهٔ ذرات مرا
1. یک قطرهٔ بحرم من و یک قطره نیم
احول نیم و چو احولان غرّه نیم
1. زان گشت دلم خراب از هر ذرّه
تا برخیزد نقاب از هر ذرّه
1. هر یک ز دگر یک نگران میبینم
بر عقل سبک سران گران میبینم
1. در عشق نه پیدا و نه پنهانم من
محوی عجبم نه جسم نه جانم من
1. در عشق وجود و عدمم یک سان است
شادی و غم و بیش و کمم یک سان است
1. در عالم عشق محو و ناچیز شدیم
بالای مقام عقل و تمییز شدیم
1. ای بس که چه دشوار و چه آسان مُردیم
پیدا زادیم لیک پنهان مُردیم
1. در واقعهای سخت عجب افتادم
گه می مردم صریح و گه میزادم