گه عشق تو در میان از عطار نیشابوری مختارنامه 85
1. گه عشق تو در میان جان دارم من
گه جان ز غم تو بر میان دارم من
...
1. گه عشق تو در میان جان دارم من
گه جان ز غم تو بر میان دارم من
...
1. چون نیست زمانی سر خویشم بی تو
کاری است گرفته پس و پیشم بی تو
...
1. چون دوست به دست روح، پیغامم داد
بالای دو کون برد و آرامم داد
...
1. پیوسته دلم شیفتهٔ آن راز است
زان راز شگرف جان من با ناز است
...
1. نقدی که مراست قیمتش هست بسی
آنجا نرسد هیچ گدایی نفسی
...
1. ای آن که درین حبس جهان ماندهای
در نیک و بد و سود و زیان ماندهای
...
1. گاهی بیخود، بی سر و بی پا برویم
گه بی همه اندر همه زیبا برویم
...
1. هر سر زدهای ز سرِّ ما آگه نیست
هر بیخبری در خورِ این درگه نیست
...
1. چندین که روی و نیک یا بد بینی
گر دیدهوری آن همه از خود بینی
...
1. مردان می معرفت به اقبال کشند
نه همچو زنان دُردی اشکال کشند
...