حکیم سبزواری

صفحه 1 از 19
19 اثر از غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / حکیم سبزواری / دیوان اشعار / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری

1 الا یا ایها الورقی ثری تثوی اطلعن عنها که اندر عالم قدسی ترا باشد نشیمن‌ها

2 قداستوکرت فیمهوی العواسق عن وری صفحا خوشا وقتی که بودت با هم‌آوازان پریدن‌ها

3 برون آی از حجاب تن بپر بر ساحت گلشن کنی تا چند از روزن نظر بر طرف گلشن‌ها

4 تو سیمرغ همایونی که عالم زیر پرداری چسان با این شکوه و فر گزیدی کنج گلخن‌ها

1 ای که پنداری که نبود حشمت و جاهی ترا هست شرق و غرب عالم ماه تا ماهی ترا

2 از پیش تا چند گردی کو بکو و در بدر رو بخویش آور که هست از خود باو راهی ترا

3 گام نه اول بره پس از خود ای سالک بره زان نهٔ آگه که از خود هست آگاهی ترا

4 گر خدا خواهی تو خود خواهی بنه در گوشه ای تا که خود خواهی شود عین خدا خواهی ترا

1 تغییری ای صنم بده اطوار خویش را مپسند بر من این همه آزار خویش را

2 هرگز نیامدی و تسلی دهم چو طفل هردم ز مقدمت دل بیمار خویش را

3 پرمایه را نظر بفرومایه عیب نیست یکره ببین ز لطف خریدار خویش را

4 مرغان ز آشیانه برون افتاده‌ایم گم کرده‌ایم ماره گلزار خویش را

1 رشتهٔ تسبیح بگسستیم ما بر میان زنار بربستیم ما

2 جز غمت کو بود با ما همنفس در بروی جملگی بستیم ما

3 پیشهٔ ما رندی و میخواره گیست شیشهٔ ناموس بشکستیم ما

4 بوالعجب بین بی می و مطرب تمام همچو چشم مست او مستیم ما

1 دل بسته نقش چهرهٔ دلدار خویش را دارد دیار صورت دیار خویش را

2 هم تیره طبع خاکی و هم نور نور پاک بنگر ز خویش نور خود و نار خویش را

3 پیمان همی شکستی و بیگانه خوشدی ز اغیار فرق می نکنی یار خویش را

4 بر خویش بود عاشقو آیینه خانه ساخت تا بنگرد در آینه دیدار خویش را

1 از آن زلف پریشانیم چون سنبل پریشان‌ها وز آن چاک گریبانیم چاک اندر گریبان‌ها

2 چو یک معنی که پوشانی به گوناگون عباراتی حجار پرتو رخسارهٔ جانانه شد جان‌ها

3 مریض کشور عشقم عجب نبود اگر باشد مرا بالین ز خاره بستر از ریگ بیابان‌ها

4 نگردد گرد نعش زهرآلودم سک کویت ز بس بر جسم بیمارم زدی پر زهر پیکان‌ها

1 ای قد تو سرو بوستان‌ها وی روی تو ماه آسمان‌ها

2 گل جیب دریده تا فتاده آوازهٔ تو به گلستان‌ها

3 خوبان به جهان بسی بود لیک آن تو کجا و آن آن‌ها

4 صبری بده ای خدا به بلبل یا مرحمتی به باغبان‌ها

1 گرفته سبزه و گل روی صحرا سقاک اللّه ساقی هات خمراً

2 ز هجرانت بسوزیم و بسازیم لعل اللّه یحدث بعد امراً

3 وفا در عهد حسنت گشته نایاب احسن العهد للحسناه یدری

4 ز لعلت جرعهٔ روزی چشیدیم فاحسوا من دمآء القلب دهراً

1 ای نام خوش تو بر زبان‌ها وی یاد تو زینت بیان‌ها

2 از مهر رخت چو ذره هستند در رقص و سماع آسمان‌ها

3 مرغان ترانه‌سنج خوانند وصف رخ تو به بوستان‌ها

4 اندر ره عشق بی‌سرانجام دریاهایی است بیکران‌ها

1 تا جان بتن آید بیا احوالپرس این خسته را تا دل گشاید برگشا آن پستهٔ لب بسته را

2 آن سبزهٔ نورسته را تا دیدمی رستم زدین پیوسته خواهم سجده کردآن ابروی پیوسته را

3 گرسوی مرغانم رهاسازدزدام از مهرنیست ازرشک پرخواهدکشد این بال و پربشکسته را

4 اززهد و تقوی مشکلم نگشود ومشکل میفروش بستاندوجامی دهداین صبحه بگسسته را

حکیم سبزواری

19 اثر از غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی