1 صدق و اخلاص است زاد رهروان هر که مخلص گشت باشد رهرو آن
2 طالب بی صدق کی آید به کار گر نه ای صادق نبینی وصل یار
3 امتحان اهل دل نبود صلاح ممتحن هرگز نمی بیند فلاح
4 هر که او را بهره از ایمان بود در طریق امتحان کی می رود
1 پیر بغدادی جنید آن رهنما چونکه شد اندر طریقت پیشوا
2 هر کسی کردند آغ ا ز حسد گفتن او را پیشوایی کی رسد
3 صد کمال ار هست پوشاند حسد بحر قلزم را بجوشاند حسد
4 مانع جمله کمال آم د حسد خلق عالم را وبال آمد حسد
1 دل به معنی جوهری روحانی است دل نه از جسم است و نه جسمانی است
2 دل چه باشد غیر نفس ناطقه آنکه از حق تافت بر وی بارقه
3 آنکه دانا گفت عقل مستفاد در حقیقت دان که بودش دل مراد
4 استفاده گر کنی زان دل بکن تا بیابی تو علوم من لدن
1 من درین ره چون که گشتم محو عشق یافتم ذوق دگر از صحو عشق
2 چون فنا گردد من و ما و تویی بیگمان گردد یکی نقش دویی
3 آن عجایبها که در راه فنا دیده ام کی شرح آن باشد روا
4 شمه ای زان در بیان گر آورم پرده های عقلها را بردرم
1 بایزید آن حجت اسلام و دین آن خلیفه حق و قطب العارفین
2 گفت دیدم یک شبی حق را به خواب گفتمش ای درگهت خیر المآب
3 ره به تو چون است در تو چون رسم ره به وصل خود نما ای مونسم
4 من ندارم بیجمال تو قرار رهنمایی شو به خود ای کردگار
1 چون ترا نفس تو شد اعدا عدو بر حذر می باش روز و شب از او
2 هر که گردد او مطیع نفس بد روی نیکی می نبیند تا ابد
3 خود خلاف نفس در راه خدا بهترین طاعت آمد مر تو را
4 بدترین دشمنت چون نفس تست دوستی با وی مکن ای مرد سست
1 نقل آمد از کبار اولیا از سری آن سرور اهل صفا
2 رهنمای سالکان را ه دین آن ولی خاص رب العالمین
3 داشت در بغداد روزی مجلسی جمع گشته خاص و عام آنجا بسی
4 بود او مشغول وعظ و پند خلق بهر حق نه از برای نان و دلق
1 وحی آمد سوی موسی از خدا گر همی خواهی رضای لطف ما
2 بر خلاف نفس میکن هر چه هست دشمن این نفس سرکش کن درست
3 من که خلاق جهانم در جهان هیچ مخلوقی نیاوردم عیان
4 کو منازع در خداوندی شود بر خلاف حضرت ما می رود
1 تو به معنی جان جمله عالمی هر دو عالم خود تویی بنگر دمی
2 لوح محفوظ است در معنی دلت هر چه می جویی شود زو حاصلت
3 در حقیقت خود تویی ام الکتاب هم ز خود آیات حق را بازیاب
4 صورت نقش الهی خود تویی عارف اشیا کماهی خود تویی
1 دفتر صوفی سواد و حرف نیست جز دل اسفید همچون برف نیست
که مولانا رومی در بیان معنی فرموده است ,
3 پیر بغدادی جنید رازدان این چنین فرمود هنگام نشان
4 گر مریدی در ارادت صادقست بر کمال لطف ایزد واثقست