ماه ذیعقده است ای ساقی از آشفتهٔ شیرازی غزل 951
1. ماه ذیعقده است ای ساقی قعود از جنگ کن
خون مردم بس زخون رز رخی گلرنگ کن
...
1. ماه ذیعقده است ای ساقی قعود از جنگ کن
خون مردم بس زخون رز رخی گلرنگ کن
...
1. ساقیا مخوری از می خیز و جامی نوش کن
پند من مینوش و فکر مردم مدهوش کن
...
1. مطرب از راستی نوا سر کن
شور عشاق را فزونتر کن
...
1. رحمی ای عشق بیا بر سر سودائی من
که هوسناک شده این دل شیدائی من
...
1. افتاده سرشکم زپی نرگس جادو
چون طفل سراسیمه که رفت از کف آهو
...
1. دریغ از گردش دوران و دور بی ثبات او
که هر لحظه به شوئی رام میگردد بنات او
...
1. ما دردمند عشقیم عطار که دوا کو
گمگشتگان راهیم آنخضر ره نما کو
...
1. تا که بکام مدعی شد لب جانفزای تو
شب همه شب بلب رسد جان من از هوای تو
...
1. ای نوسفر که سوختم اندر هوای تو
ترسم که اشک فاش کند ماجرای تو
...
1. تا نکنم به پیش کس شکوه ز تند خوی او
عذر اقامه میکند حسن بهانهجوی او
...
1. گرنه زشکر و نمک آمیخت کام تو
این چاشنی که ریخته اندر کلام تو
...
1. کمانی سخت تر نبود زابرو
مگرد ای دل پی پیکان زهر مو
...