مگو که شرح فراق تو را از آشفتهٔ شیرازی غزل 856
1. مگو که شرح فراق تو را شماره نکردم
شبی نشد که کناری پر از ستاره نکردم
...
1. مگو که شرح فراق تو را شماره نکردم
شبی نشد که کناری پر از ستاره نکردم
...
1. به جانت ای جوان کز جان خویشت دوستتر دارم
نپنداری که سر با تیغ از پای تو بردارم
...
1. آنروز که از خواب عدم دیده گشودیم
جز دوست ندیدیم و دگر باره غنودیم
...
1. برآ زجامه نیل ای نگار سیم اندام
که شد مهی که در او بود جشن و عیش حرام
...
1. مطرب چه پرده زد که زپرده برآمدیم
چون شمع بهر دادن جان باسر آمدیم
...
1. مطرب تو راه میزنی از ساز دلکشم
ساقی صفا دهد زمی صاف بیغشم
...
1. خبرت هست که چون با تو در آمیخته ام
با تو پیوسته زعالم همه بگسیخته ام
...
1. منم آن نهال بی بر که زعشق برگرفتم
چه غم ار چه نخل سینا همه بر شرر گرفتم
...
1. سر قدم کردم ز شوق و دست از پا میکشم
در رهت ای کعبه کی منت ز اینها میکشم
...
1. نار ابراهیم شد نور کلیم
کرد حادث یار اطوار قدیم
...
1. از دهان تو حدیثی چو بوهم اندیشم
عقده نقطه موهوم شود حل پیشم
...
1. زبسکه مهر تو آمیخته بجان و تنم
توئی ندانم یا من درون پیرهنم
...