نوبتی نو میزنی ای نوبتی از آشفتهٔ شیرازی غزل 820
1. نوبتی نو میزنی ای نوبتی امشب بنام
این چه شادی بود و این نوبت چه وین عشرت کدام
...
1. نوبتی نو میزنی ای نوبتی امشب بنام
این چه شادی بود و این نوبت چه وین عشرت کدام
...
1. مقبول میفروش گر افتاد خدمتم
شاید ملک زند بفلک کوس دولتم
...
1. ثمر از نخل عیش دَهْرْ غیر از غم نمیبینم
به جز حرمان ثمر از کشتهٔ عالم نمیبینم
...
1. آتش کیست که من دیگ صفت در جوشم
با همه جوش چرا غنچه صفت خاموشم
...
1. بکفر زلف آن ترسا بچه تا دین و دل دادم
صلیب رشته تسبیح زاهد رفته از یادم
...
1. چو کوفت نوبتی پادشاه نوبت بام
چو آفتاب برآمد مهی بگوشه بام
...
1. ای ماهروی خرگهی ای صاحب تاج مهی
تو باغ خوبی را بهی ما نیز هم بد نیستیم
...
1. قومی زنند لاف که اهل شریعتیم
جمعی دیگر بیاوه که پیر طریقتیم
...
1. زخمها از شیخ و زاهد بیحد و مر خوردهام
تا شکایت بر در پیر مغان آوردهام
...
1. زعقلم جان بتنگ آمد دل دیوانگی دارم
بجانم زآشنائیها سر بیگانگی دارم
...
1. تا کرد ادیب عشق یک نکته مرا تعلیم
در راه وفا کردم جان و سرو دل تسلیم
...
1. ناله زار زیر و بم اشک روان دمبدم
سوخت نشاط خاطر و ریخت بجامم آب غم
...