بچهره ات شده آنزلف مشکفام از آشفتهٔ شیرازی غزل 72
1. بچهره ات شده آنزلف مشکفام نقاب
بدان صفت که حواصل بزیر پر عقاب
...
1. بچهره ات شده آنزلف مشکفام نقاب
بدان صفت که حواصل بزیر پر عقاب
...
1. دست ساقی آتش افکنده در آب
کاتشم بر جان زد این جام شراب
...
1. نوبهار است و عروس گل کشید از رخ نقاب
رخت عیش از کاخ اندر باغ آور با شتاب
...
1. شدم بمژده وصلت امیدوار امشب
بعکس هجر توام کرده سوگوار امشب
...
1. تا برد رنج خمار و تا زداید رنج خواب
ساغر می از خم گردون برآورد آفتاب
...
1. کاروان گم کرده امشب زاشک مجنون پی در آب
ترسم ای لیلی کزین طوفان شود گم حی در آب
...
1. منکه پرداخته خانه زاغیار امشب
از چه بی پرده نیاید ببرم یار امشب
...
1. فکند آن پنجه داور گهی از راست گاهی چپ
ز مرحب سر ز خیبر در گهی از راست گاهی چپ
...
1. چیست آن رخساره در مشکین نقاب
دل دل شب مینماید آفتاب
...
1. یار از ما کناره کرد امشب
رشته مهر پاره کرد امشب
...
1. بیا که پرده اسرار پاره شد امشب
چه رازهای نهان آشکاره شد امشب
...
1. دل گمشد و معشوق دل من در سراغ او در طلب
گاهی بحی گه بادیه گه در عجمم گه در عرب
...