اگر نه پرده بر بسته برخ از آشفتهٔ شیرازی غزل 48
1. اگر نه پرده بر بسته برخ آن شاهد رعنا
نمینالد چرا چنگ و نمی گرید چرا مینا
...
1. اگر نه پرده بر بسته برخ آن شاهد رعنا
نمینالد چرا چنگ و نمی گرید چرا مینا
...
1. برفکن از بدن دلا زرق سیه پلاس را
آینه شو که تا بری لذت انعکاس را
...
1. از سر ببرد هوش و خرد آن پسر مرا
این چشم شوخ تا چه بیارد بسر مرا
...
1. سینه شد زآتش دل جلوه گه طور مرا
تا چه آید بدل از این سر پرشور مرا
...
1. بی تو با غیر ندانی که چه شد دوش مرا
بود بر جای پری دیو در آغوش مرا
...
1. دور بادا چشم بد بگشود روی خوب را
داد بر یغما صلا ترکان شهر آشوب را
...
1. مدد ای عشق که مغلوب هوائیم هوا
تو طبیب و همه محتاج دوائیم دوا
...
1. عشق به بندد چو ره هوش را
پنبه نهد عقل و خرد گوش را
...
1. سوی صحرای جنون میبرم این سودا
تا زاندیشه مجنون ببرم لیلا را
...
1. در دل و دیده ام ای دلبر جانانه بیا
پی تشریف تو پاکست مرا خانه بیا
...
1. گل هزار است صحن بستان را
بلبل آهسته تر کش افغان را
...
1. سخت ببسته آسمان کار زشش جهت مرا
راه گریز بسته شد چون نقطه عاقبت مرا
...