دوش بی شمع جمالت بزم از آشفتهٔ شیرازی غزل 785
1. دوش بی شمع جمالت بزم عیش افروختم
عود وش از یاد زلفینت بر آتش سوختم
...
به کام دل شبی گر بوسی از آشفتهٔ شیرازی غزل 786
1. به کام دل شبی گر بوسی از لعل تو بستانم
اگرچه یک جهان جان باشدم دامن برافشانم
...
بیهده عمری بصرف مهر از آشفتهٔ شیرازی غزل 787
1. بیهده عمری بصرف مهر خوبان کرده ایم
درد بود است آنچه او را فکر درمان کرده ایم
...
زشکنجه گر بمیرم نظر از آشفتهٔ شیرازی غزل 788
1. زشکنجه گر بمیرم نظر از تو برنگیرم
چون زتست درد درمان زکسی نمی پذیرم
...
دست گفتیم بران زلف چلیپا از آشفتهٔ شیرازی غزل 789
1. دست گفتیم بران زلف چلیپا بزنیم
بر سر عقل دگر رشته سودا بزنیم
...
ایکه دل برده ای از دست از آشفتهٔ شیرازی غزل 790
1. ایکه دل برده ای از دست زچشم سیهم
بنده ام کرده ای از چیست نداری نگهم
...
عشق خضر است و من گمشده از آشفتهٔ شیرازی غزل 791
1. عشق خضر است و من گمشده اندر ظلماتم
نیست گر آب حیاتی بده ای خضر نجاتم
...
مقبول میفروش گر افتاد از آشفتهٔ شیرازی غزل 792
1. مقبول میفروش گر افتاد خدمتم
شاید ملک زند بفلک کوس دولتم
...
ثمر از نخل عیش دَهْرْ از آشفتهٔ شیرازی غزل 793
1. ثمر از نخل عیش دَهْرْ غیر از غم نمی‌بینم
به جز حرمان ثمر از کشتهٔ عالم نمی‌بینم
...
آتش کیست که من دیگ صفت از آشفتهٔ شیرازی غزل 794
1. آتش کیست که من دیگ صفت در جوشم
با همه جوش چرا غنچه صفت خاموشم
...
بکفر زلف آن ترسا بچه از آشفتهٔ شیرازی غزل 795
1. بکفر زلف آن ترسا بچه تا دین و دل دادم
صلیب رشته تسبیح زاهد رفته از یادم
...
بده می کز فروغش خرقه از آشفتهٔ شیرازی غزل 796
1. بده می کز فروغش خرقه و دفتر بسوزانم
بمستی از سر این سبحه و زنار برخیزم
...