دلی زینش مژه گر جراحتی از آشفتهٔ شیرازی غزل 464
1. دلی زینش مژه گر جراحتی دارد
کجا جز آن لب پر نوش راحتی دارد
1. دلی زینش مژه گر جراحتی دارد
کجا جز آن لب پر نوش راحتی دارد
1. مطرب این نغمه که بر ساز طرب میبندد
از نوا راست عرب را به عجم میبندد
1. عید است مطرب را بگو چنگی به مزمر برکشد
تا زهره در بزم فلک از وجد معجر برکشد
1. گلبنان انجمن خاص بیاراستهاند
بلبلان خوش به نواسنجی برخاستهاند
1. گرجان نبود زنده بجانانه توان بود
جانان چونباشد به چه افسانه توان بود
1. تا مهم از خانه سر بر میزند
آفتابش بوسه بر در میزند
1. وه که بیدار دلان خواب از افسانه شدند
آشنایان طریقت همه بیگانه شدند
1. زاهدان بیحد خلل در کار مستان میکنند
میکده بستند و منع میپرستان میکنند
1. بی رقیبت شبی ار وصل میسر گردد
در بهشت ابدت حور مقدر گردد
1. آتشین مرغ دلم چون به سخن میآید
شمعسان آتشم از دل به دهن میآید
1. شیخ زدین شه زاحتشام بنازد
عاشق درویش از کدام بنازد
1. زلیلی حسن کس افزون ندارد
خبر زین جلوه جز مجنون ندارد