این روز پی خجسته میلاد از آشفتهٔ شیرازی غزل 298
1. این روز پی خجسته میلاد احمد است
روز بروز پرتو انوار سرمد است
1. این روز پی خجسته میلاد احمد است
روز بروز پرتو انوار سرمد است
1. فحش شیرین زلعل شکرخاست
زهر از دست نیکوان حلواست
1. ماه من ماه را نخستین است
وقت تجدید عهد پارین است
1. خون همه آفاق بخوردی و بست نیست
بردی دل و دین همه پروای کست نیست
1. اندر حریم حسن بتان غیر ناز نیست
در کیش عشق هم صنما جز نیاز نیست
1. در گوش بجز عشق توام زمزمه ای نیست
در سر بجز از شور توام همهمه ای نیست
1. گویند بهار است و جهان رشگ بهشت است
اطراف چمن پر زبت حور سرشت است
1. گرچه جهان خرم است و فصل بهار است
بی گل رویتو گل بدیده چو خار است
1. زردی روی مرا آن رخ گلگون باعث
قامت خم شده را آن قد موزون باعث
1. تو آن شهی که زافلاکیان ستانی باج
زخاک درگه تو روح قدس سازد تاج
1. مؤذن میخانه زد بانگ صبوح
بر کف ساقی است مفتاح فتوح
1. وقت آنست که بیرون فکنی رخت از کاخ
تنگ شد خانه ببر رخت سوی باغ فراخ