باز با ما رقیب عربده از آشفتهٔ شیرازی غزل 215
1. باز با ما رقیب عربده داشت
تخم کین در زمین دل میکاشت
...
1. باز با ما رقیب عربده داشت
تخم کین در زمین دل میکاشت
...
1. دریغ نعمت وصل بتان که در گذر است
خوشست لؤلؤ رنگین و بحر پرخطر است
...
1. کاش پاینده شدی وصل تو چون هجرانت
کاش نایاب شدی درد تو چون درمانت
...
1. صیاد زد بتیرم وبالم شکست و رفت
از کثرت شکار ببندم نبست و رفت
...
1. ای خوش آنعاشق بدنام که او نام نداشت
کامجوی آنکه در این دیر سرکام نداشت
...
1. زاهد که همی گفت می ناب حرام است
میخورد و بگفت آنکه حرام است کدام است
...
1. ای ترک گر آزردن دلهات خیالست
آزردن عشاق زتیغ تو محالست
...
1. ساقی قدحی در ده از باده انگورت
مگذار بدرد سر میخوراه و مخمورت
...
1. دریغ و درد که جان را سر مهاجرت است
قمر ببر مه ما را سر مسافرت است
...
1. محکی در میان دشمن و دوست
نیست جز دل ازو بجو که نکوست
...
1. خاطرت هست که جز یاد در تو خاطر نیست
من شهید نظر و یار بمن ناظر نیست
...