128 اثر از غزلیات آشفتهٔ شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات آشفتهٔ شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار آشفتهٔ شیرازی / غزلیات آشفتهٔ شیرازی

غزلیات آشفتهٔ شیرازی

1 جز عشق کسی را بدرون سلطنتی نیست مغشوق تر از ملک دلم مملکتی نیست

2 جبریل کجا دم زند از رتبه عاشق کو را بجز از بام فلک منزلتی نیست

3 ذات همه کس را بصفت می نشناسد زان ذات چگویم که برنگ صفتی نیست

4 هان جهد کن و کسوت جان گیر زجانان کاین جامه جسمت بجز از عاریتی نیست

1 مجوی چشمه حیوان بجان طلب لب دوست نه خضر زنده آب بقاست زنده اوست

2 زشب که بس بسرم کوفت نوبتی فراق دهل صفت نبود هیچ مغزم اندر پوست

3 مرا که سینه بود وقف غمزه ترکان چه غم که ترک نگاه تو مست و عربده جوست

4 چنان گذشت زسر موج لجه عشقم که بحر قلزم و عمان به پیش چشمم جوست

1 عقرب زلف کجت بماه قرین است ما رسیه خازن بهشت برین است

2 زهره چنگی که مشتریست غلامش مشتری آن غلام زهره جبین است

3 گفتمش از کعبه برد جانب دیرم گفت مکن شکوه رسم عشق چنین است

4 جم که مسخر نمود ساحت عالم نام تواش زیب بخش مهر و نگین است

1 گر جهانم یار باشد کیست باری چون تو دوست ور دو عالم دوست گیرم در نیابم چون تو دوست

2 پیش آه آتشینم هفت دوزخ شعله‌ای‌ست دجله و سیحون و جیحون پیش چشمم آب جوست

3 جان بود چون کاه مهر روی جانان کهرباست دل همان طفلی که با عشق تو او را طبع و خوست

4 دیگری باید که گوید وصف چوگان تو را از دل عاشق چه می‌پرسی که سرگردان چو گوست

1 بیداری خیال تو از خواب خوشترست زهر حبیب از شکر ناب خوشترست

2 لب تشنگان بادیه شوق را زتیغ آبی بده که کشته سیراب خوشترست

3 دل گرد طوف کعبه زلف تو از شعاع بر شبروان بادیه مهتاب خوشترست

4 گفتم دو دیده باز کن از خواب بامداد گفتا خموش فتنه در خواب خوشترست

1 سر این سوختن ایشمع اگر نیست عیانت زآه پروانه بود کاتشی افتاده بجانت

2 تا بکی سرکشی از ناز و نپرسی زاسیران از غم فاخته آزاد بود سرو روانت

3 معنی نقطه موهوم شود حل بحکیمان بتکلم چو گشائی زره لطف دهانت

4 تو نداری نگران دل سوی عشاق و زهر سو چشمها مینگرم باز و بحسرت نگرانت

1 ای خاطر مشتاقان مشتاق به پیغامت گر نیست دعا باری شادیم بدشنامت

2 چون کنج قفس بشکست اندر نظرش گلشن مرغی که نشیمن کرد اندر شکن دامت

3 از تلخی کام من آیا چه خبر داری ای تنک شکر در تنک از چاشنی کامت

4 ایشیخ به بتخانه ترسا بچه ای دارم کز چهره زند آتش بر خرمن اسلامت

1 خلق مشتاق و ندیده رخ همچون قمرت نه مباح است در این ماه من سفرت

2 ناقه رهوارو تو لیلی صفت اندر محمل دل من چو سگ لیلی زقفای اثرت

3 تا میان تنگ نه بستی پی خون ریختنم نشد آگه دل سرگشته زسر کمرت

4 معنی منظر تو بی بصران کی دانند نشناسد بحقیقت مگر اهل نظرت

1 یارب این پیکر مطبوع چه نفس عجبست کافت ملک عجم فتنه خیل عربست

2 زهر کز دست تو ریزد بایاغم شکر است تیر کز شست تو آید بمذاقم رطبست

3 دلم ار خواهش وصل از تو کند رنجه مباش کار دیوانه تو دانی که برون از ادبست

4 دوش آن لعل می آلود مرا سرخوش داشت شیخ پنداشت که مستیم زماء العنبست

1 گره زکار چو نگشود زاهدا زعبادت زخاک میکده جوئیم کیمیای سعادت

2 بکی باده فروشان اگر خرند فروشم بیک کرشمه ساقی هزار ساله عبادت

3 نماز روی ارادت نمودن است بجانان که این قیام و قعودت بود طبیعت و عادت

4 بآن امید که دامان قاتلم بکف افتد مرا بعرضه محشر ضرورتست اعادت

آثار آشفتهٔ شیرازی

128 اثر از غزلیات آشفتهٔ شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات آشفتهٔ شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی