128 اثر از غزلیات آشفتهٔ شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات آشفتهٔ شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار آشفتهٔ شیرازی / غزلیات آشفتهٔ شیرازی

غزلیات آشفتهٔ شیرازی

1 هر جای که بدخاک بسربیختم امشب تا طرح سر کوی تو را ریختم امشب

2 چون حلقه کعبه که درآویخت بخانه خود را بدر قصر تو آویختم امشب

3 در خلوت انس تو پریزاد کشم رخت از دیو و دد و خلق چه بگریختم امشب

4 چون مرغ شب آویز بزلف تو زنم چنگ تا رشته زاغیار تو بگسیختم امشب

1 ای فتنه چشم سیهت راهزن خواب وی روی تو گلزار جهان را گل شاداب

2 من شب همه شب از غم دیدار توبیدار چشمان تو سرمست و تو دایم بشکر خواب

3 ای آنکه تو را منظر چشمم شده منزل هشدار که این خانه بود در ره سیلاب

4 مژگان من آن قصه خونین درون را بر چهره من نقش همیکرد زخوناب

1 بر آفتاب مکن ماه من حجاب سحاب که آفتاب نشاید نهفت زیر حجاب

2 همیشه برق به نی زار میزدی از ابر بجست برق زنی امشب و بسوخت سحاب

3 من از نوای نی ار آمدم بوجد چه باک کزین سماع برقصند زمره اصحاب

4 مکن بزهر تو آلوده شکرین لب را مبر تو نام زاغیار در بر احباب

1 به سودای پریشانی‌ست یارب کار من هرشب که در دست رقیبان است زلف یار من هرشب

2 چو دست مدعی زد چنگ همچون شانه بر زلفش بود چون مرغ شب‌آویز افغان کار من هرشب

3 مسلمانان ز کفر مومن همه بیزار و هرروزه به ننگ و عار کفارند از کردار من هرشب

4 سرم را از کجا پیدا شود سامان از این رندی که رهن باده باید خرقه و دستار من هرشب

1 تا چند آیم بر درت با عجز و لابه نیم‌شب بینم ترا با مدعی مست می و گرم طرب

2 تابم کجا با مهر تو من شبنم و خور چهر تو تو آتشی و من نیم تو ماهتاب و من قصب

3 سندان دل و سیمین تنی در سیم داری آهنی داری به خلد اهریمنی بس ساحری ای بوالعجب

4 بالات نخل بارور وز لب رطب آورده بر وان غبغب چون سیم تر چون کوزه نخل رطب

1 ای خرد طفلی از دبستانت عقل مدهوش چشم مستانت

2 شیر نخجیر آهوی نگهت پور دستان اسیر دستانت

3 خیز ای شیر عقل کاتش عشق شرر افکند در نیستانت

4 شاهد مست شب چوپرده فکند شمع بیرون کن از شبستانت

1 جز هنری نیست نخلی است وجودم که جز اینش ثمری نیست

2 یکنظره بر آن منظرم از پای درافکند بگریز که پیکان نظر را سپری نیست

3 سیخ مژه داری بکباب دل عشاق در رهگذری نیست که دود جگری نیست

4 یک گام زخود دور ترک منزل یار است در مرحله عشق بجز این سفری نیست

1 ساحت کون و مکان عرصه میدان اوست گوی زمین و سپهر در خم چوگان اوست

2 تا خم زلف دوتا ریخته اندر قفا سلسله کائنات جمله پریشان اوست

3 درد چه درمان کدام چشم بنه بر قضا مدعی درد آنک طالب درمان اوست

4 تا زده طغرای خط گرد عذارت رقم هندی تاتار ترک در خط فرمان اوست

1 ای طلعت محبوب ازل را زتو مرآت من باز بگیرم نظر از روی تو هیهات

2 مشهود چو شد روی تو در چشم یقینم از لوح دل و دیده بشوئیم خیالات

3 تا نور تو در طور دلم کرد تجلی شاید که بسوزیم ازین شعله حجابات

4 نشناخته معبود چه حاصل زعبادت نایافته مقصود چه کعبه چه خرابات

1 چه نان‌ها خوردم از خوان محبت که شرمم باد از احسان محبت

2 محبت عشق شد در آخر کار خرابم کرد طغیان محبت

3 بگفتا بگذر از جان و دل و دین به سر بردیم پیمان محبت

4 سر ار داری بنه پا در ره عشق بود این گوی چوگان محبت

آثار آشفتهٔ شیرازی

128 اثر از غزلیات آشفتهٔ شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات آشفتهٔ شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی