ای طلعت محبوب ازل را از آشفتهٔ شیرازی غزل 108
1. ای طلعت محبوب ازل را زتو مرآت
من باز بگیرم نظر از روی تو هیهات
...
1. ای طلعت محبوب ازل را زتو مرآت
من باز بگیرم نظر از روی تو هیهات
...
1. چه نانها خوردم از خوان محبت
که شرمم باد از احسان محبت
...
1. اگر این نکهت از آن طره چین در چینست
نتوان گفت که نافه زغزال چین است
...
1. با نکویان عاشقان را آشنایی مشکلست
پشّه را پرواز با فر همایی مشکلست
...
1. گر آفتاب فلک پرده از سحاب گرفت
بچهره ماه من از مشک تر نقاب گرفت
...
1. حسن آن گوهر که عمانیش نیست
عشق آن دریا که پایانیش نیست
...
1. خون ریخته و بفکر یغماست
آن ترک نگر چه بی محاباست
...
1. هر رهروی که خار مغیلان بپای اوست
دیدار کعبه مرهم زخم و دوای اووست
...
1. پری گذشت ازین کوچه یا ملک میرفت
که نورها به سماوات از سمک میرفت
...
1. وعدهٔ قتلم دهی پیوسته و دشوار نیست
این بود مشکل که گفتارت بود کردار نیست
...
1. مرا سزد که نگنجم چو غنچه اندر پوست
که برشکفت به باغ دلم گل رخ دوست
...
1. ای بلای ناگهان در پیش بالا میرمت
ای بهشت جاودان اندر تماشا میرمت
...