از گردش این هفت مخالف از انوری ابیوردی رباعی 85
1. از گردش این هفت مخالف بر هفت
هر هفت در افتیم به هفتاد آگفت
1. از گردش این هفت مخالف بر هفت
هر هفت در افتیم به هفتاد آگفت
1. سلطان که جهان جواد ازو بیش نیافت
آن کیست کزو فراغت خویش نیافت
1. عیشی که نمودم از جوانی همه رفت
عهدی که خریدم از جهان دمدمه رفت
1. معشوق مرا عهد من از یاد برفت
وان عهد و وفا به باد برداد و برفت
1. سلطان که جهان به عدل آراست برفت
سرو چمن ملک بپیراست برفت
1. دلبر چو دلم به عشوه بربود برفت
غمهای مرا به غمزه بفزود برفت
1. آن بت که به انصاف نکو بود برفت
حورا صفت و فرشتهخو بود برفت
1. حامی جهان ز جور افلاک برفت
بنیاد نظام عالم خاک برفت
1. آن بت که دلم به زلف چون شست گرفت
عالم به خمار نرگس مست گرفت
1. از شعلهٔ لاله جهان نور گرفت
وز چهرهٔ گل روی زمین حور گرفت
1. چون با غم عشق تو دلم ساز گرفت
چشمم ز طلب خون دل آغاز گرفت
1. ای دل بخر آن زلف که دستت نگرفت
جز غمزهٔ آن نرگس مستت نگرفت