گر شرح نمیدهم که حالم از انوری ابیوردی رباعی 61
1. گر شرح نمیدهم که حالم چونست
یا از تو مرا چه درد روزافزونست
1. گر شرح نمیدهم که حالم چونست
یا از تو مرا چه درد روزافزونست
1. تا دست امید ما شکستیم ز دوست
زیر لگد فراق پستیم ز دوست
1. هردم ز تو گر تازه غمی باید هست
در دور فلک نو ستمی باید هست
1. تا خرمن آز را دلت پیمانهست
نزدیک تو جز حدیث نان افسانهست
1. هجران تو دوش چون به من درنگریست
بنشست و به هایهای بر من بگریست
1. ای شاه نجیب کفشگر دانی کیست
آنکس که ازو خزینت از مال تهیست
1. میآمد و از دیدهٔ ما مینگریست
میرفت و دگرباره قفا مینگریست
1. از وصل تو بر کناره میباید زیست
با سینهٔ پاره پاره میباید زیست
1. ای دل یارت که سر به سر کبر و منیست
بازیچهٔ غمزهاش پیمان شکنیست
1. بوطالب نعمه طالب نعمت نیست
زان در کرمش تکلف و منت نیست
1. پایی که نه در هوای تو در گل نیست
رایی که نه رای تو برو مشکل نیست
1. پای تو اگرچه در وفا محکم نیست
در دست تو یک درد مرا مرهم نیست