شاها به خدایی که ترا از انوری ابیوردی رباعی 49
1. شاها به خدایی که ترا بگزیدست
گر ملک چو تو خدایگانی دیدست
1. شاها به خدایی که ترا بگزیدست
گر ملک چو تو خدایگانی دیدست
1. آن چهره که هرکه وصف او بشنیدست
بر چهرهٔ آفتاب و مه خندیدست
1. فرمان تو بر جهان قضای دگرست
کلک تو گرهگشای بند قدرست
1. چون حسن تو رنج من به عالم سمرست
کارم چو سر زلف تو زیر و زبرست
1. در هر طرفی اگرچه یاری دگرست
واندر هر گوشه غمگساری دگرست
1. دیدار تو در جهان جهانی دگرست
رخسار تو ماه آسمانی دگرست
1. با رای تو صبح ملک بیگه خیزست
با عزم تو آب تیغ فتح آمیزست
1. دل در هوس شراب گلرنگ خوشست
با بربط و با نای و دف و چنگ خوشست
1. آن چیست که مقصود جهانی آنست
آن طرفه که از جهانیان پنهانست
1. با دل گفتم چو یار بی فرمانست
این صبر هوس پختن بیپایانست
1. با آنکه دلم در غم هجرت خونست
شادی به غم توام ز غم افزونست
1. پایی که ز بند عالمی بیرونست
پالود به خون و زین غمم دل خونست