ماییم درین گنبد دیرینه از انوری ابیوردی رباعی 253
1. ماییم درین گنبد دیرینه اساس
جویندهٔ رخنهای چو مور اندر طاس
1. ماییم درین گنبد دیرینه اساس
جویندهٔ رخنهای چو مور اندر طاس
1. در منزل دل غم تو میآید و بس
در سکنهٔ جان غم تو میباید و بس
1. روزی که کنم هجر ترا بر دل خوش
گویم چه کنم تن زنم اندر آتش
1. ماییم و دو شیشکک می روشن و خوش
یک حوضک نقل و یک تنورک آتش
1. چون بندگی شهت نمیآید خوش
با ملک چو آب و دولت چون آتش
1. ای دل تو برو به نزد جانان میباش
ساعت ساعت منتظر جان میباش
1. ای ماه رکاب خسرو گردون رخش
وی ملکستان سکندر گیتیبخش
1. گفتم که گهی چند نپرسم خبرش
تا بوک برون شد تکبر ز سرش
1. هر تیر جفا که داری اندر ترکش
چون سر ز وفا نمیکشم گردنکش
1. دوش از کف وصل آن بت عشوه فروش
تا روز می طرب همی کردم نوش
1. از خاک درت ساختهام مفرش خویش
بر خیره به باد داده عیش خوش خویش
1. یک چند نهان از دل بیحاصل خویش
با صبر پناه کردم از مشکل خویش